سلام
چطورید؟خب نمیدونم چی بگم
من متاسفم واقعا
ولی دیگه واقعا حسش نیس:)داستارو پاک نمیکنم ولی دیگه ادامه ندارن:)
برای هالویین 2 کلی نقشه داشتم ولی خب فکر کنم اگه گوشیم نمیسوخت ادامش میدادمهمه داستان هارو ادامه میدادم
ولی خب انگار نمیشهحالا نمیدونم
من کنکور دارم
بعده عید دیگه مد نمیرم
شاید بیام و سره سامون بدمبرید always you رو بخونید خو:"""")
من همش دارم عر میزنم پاش خو:"""""""""")شاید یه داستان دیگه شروع کنم و بقیه داستان هامو بذارم کنار
باید فکر کنم
اگه این کنکوره لنتی بذاره
ولی خا من که درس نمیخونم😂
به هر حال
سعی میکنم بنویسم
چون نوشتن رو دوست دارمتاکید میکنم:""""")☝
Always you بخونید:"""")☝
مثل من عر بزنید باهاش:""""")☝
افرین:"""""""")👌
YOU ARE READING
Brother/L.S
Fanfictionمن عاشق برادر ناتنیم شدم. این از همون اول شروع شد. وقتی چشم هام به چشم های سبزش برخورد کرد.