قسمت نهم/بخشیده شدن

2.4K 287 132
                                    

در رو باز کردم.
زنگ بالای در جیرینگه کرد و از اومدن من خبر میداد.

[-لو حالمو بهم زدی
چرا؟
-این چه وضع داستان تعریف کردنه؟’از امادن من خبر میداد’ واقعااااا لووو؟؟؟
اه خفه شو هز باشه ببخشید هیششش]

”هی نایلر”

من گفتم وقتی به میزی که نایل پشتش وایساده بود نزدیک میشدم.

”هی لو چه خبر؟”

اون با لبخند غلیظه ایرلندیش گفت و دستم رو که توی دستش بود رو فشورد.

”هیچ...فقط چندتا شاخه گل میخواستم”

گفتم و با انگشت اشارم به اطرافم اشاره کردم.
نایل ابرو هاش رو برام برد بالا و نیشخند زد.

”باز مخ کی رو میخوای بزنی؟”

ارنجش رو روی میز شیشه ای گذاشت و با نیشخند کوفتیش توی چشم هام نگاه کرد.

”فاک آف نایلر...فقط کارتو بکن”

گفتم و برگشتم سمت گل ها ولی صدای خنده های ریزش رو شنید.
پوففف.
رفتم سمت گل های رز که از همه رنگ کنار هم توی یه سطل پر از اب بودن.
با لبخند رفتم سمتشون و اروم دستمو روی گلبرگشون کشیدم.

”هی تاملینسون دست نزن به گلبرگشون...پژمورده میشن”

نایل گفت و من دستمو کشیدم عقب و بهش نگاه کردم.

”چهارتا رز سفید که یه رز قرمز وسطش باشه لطفا برام بپچونش”

اون با لبخند سرش رو تکون داد و از پشت میز اومد اینور و چهارتا رز سفید با یه رز قرمز برداشت و دوباره رفت پشت میز و منم پشتش حرکت کردم و رفتم رو به روش که داشت پایین گل هارو میچید واستادم.

اون با دقت روبان سفید،قرمز رو دورشون پیچید و روی گل ها اکلیل ریخت.
بعد چند دقیقه نایل کارش تموم شد و لبخند زد.

”مبارکه”

اون با لبخند گفت و من با تشکر سرم رو تکون دادم و‌ گل رو گرفتم.

”مرسی نایلر...چقدر میشه؟”

من پرسیدم و دستمو‌کردم توی جیبم تا کیفمو درارم که نایل با یه اخم غلیظی بهم نگاه کرد که باعث شد اب دهنم رو قورت بدم و کیفمو برگردونم توی جیبم.

”چیه؟”

با صدای گرفته و چشم هایی که از کاسه بیرون زده بودن بهش نگته کردم که اون هنوز اخم کرده بود.

”کونت رو جمع کن و‌ گمشو بیرون تاملینسون”

اروم پریدم و با دو سمت در دویدم.

”بای ایرلندی”

در رو باز کردم و با عجله به سمت ماشینم رفتم و درش رو قفلش رو باز کردم و نشستم و با سرعت به سمت خونه حرکت کردم.

Brother/L.SWhere stories live. Discover now