اون مرد نوار ناشناس فيلم رو داخل دستگاه پخش گذاشت و متوجه شد كه اون فيلم در مورد كشته شدن خودش توسط يه مرد ماسك داره.
اون وحشت زده بود و دستگاه رو خاموش كرد ولى نميتونست به خودش كمكى بكنه و مدام ياد تاريخى كه بالاى فيلم حك شده بود نيوفته ، اون تاريخِ روى فيلم تاريخ فردا بود.
***
[ كنترل تلويزيون را برداشته و باب اسفنجى پلى ميكند (و با اهنگ تيتراژ همخوانى ميكند) ]مياد پيشتون با خوشحالى .... باب اسفنجيييي
عاشقه ابه اين تپلى ..... باب اسفنجييييي
ندارين دوستى به اين خوبييي .... باب اسفنجييي
اسفنج كوچيكِ دندون خرگوشييي .... باب اسفنجييي
CITEȘTI
Extremely Short Horror Stories
Horrorبزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED