امروز يه پيرمرد رو ديدم كه لنگ لنگان راه ميرفت ، ناگهان روى زمين افتاد و چيزى توى قفسه ى سينه ش فرو رفت.اون بلند شد و به راه رفتن ادامه داد.
YOU ARE READING
Extremely Short Horror Stories
Horrorبزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED
60• { پير }
امروز يه پيرمرد رو ديدم كه لنگ لنگان راه ميرفت ، ناگهان روى زمين افتاد و چيزى توى قفسه ى سينه ش فرو رفت.اون بلند شد و به راه رفتن ادامه داد.