صاحب

3.5K 605 678
                                    

Unedited

کودی تمام شب دنبال زین بود. زینی که انگار هیچ جا نبود اون و کم کم داشت نگران میشد.

پس سرگردون سمت خونه‌ش رفت و وقتی درو باز کرد زین رو اونجا دید. بدون هیچ کت و پیرهنی.

خیلی سعی کرد حواسش پرت بدن زیبا و بی نقص زین نشه. اما بیاین اعتراف‌کنیم که این کاره سختیه وقتی زین مالیک با بالا تنه‌ی لخت جلوتون وایساده باشه و شما بتونین تمرکز کنید.

_پس برگشتی

_ز..زین

کودی گفت وقتی زین دستاشو روی شونه های کودی گذاشت و اونو نزدیک خودش کشید.

بی مقدمه کودی رو بوسید و اونو شوک‌ کرد. کودی سعی کرد جلوی زین رو بگیره اما این واقعا کار سختیه.

پس اونم همراهیش کرد و بیخیال این شد که زین مال لیامه.

جفتشون از این لذت میبردن. کودی چون اون حسایی به زین داره و زین بخاطر اینکه فکر میکنه داره از لیام انتقام میگیره.

_زین

_تو اینو میخوای کودی، منم همینطوری

زین گفت و اینبار کت کودی رو از تنش درآورد و‌شروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهنش.

کودی دستاشو روی کمر لخت زین گذاشت و اون بیشتر به خودش نزدیک کرد.

پیرهن کودی مثل کتش روی زمین انداخت و بدن لخت اون دوتا بهم برخورد میکرد و بوسشون کثیف تر میشد و زین، حس خوبی داشت.






_لیام

تونی ناله کرد وقتی لیام محکم تر از همیشه توش ضربه زد و بالاخره کامش روی شکم خودش ریخت.

جفتشون نفس نفس میزدن و موهای لیام جلوی صورتش ریخته شده بود.

اون کنار تونی دراز کشید و دوباره لباشو بوسید و بهش لبخند زد.

_من باید برم

تونی زمزمه کرد و لیام اخم کرد و تونی رو بیشتر به خودش نزدیک کرد.

_اما تو تازه برگشتی

_به دست آوردن من قرار نیست اونقدر آسون باشه پین

تونی زمزمه کرد و توی یک چشم بهم زدن لباساش رو پوشید و با یه چشمک از اتاق لیام بیرون رفت.

همین موقع بود که دندونای نیش لیام ناخودآگاه بیرون زد و چشماش کهربایی شدن.

زین کنار یکی دیگه بود و با حال لیام میشه گفت اونا از حدشون گذشتن.

_کودی

لیام زمزمه کرد و از روی تختش بلند شد. مثل اینکه یکی خیلی دلش میخواست لیام گازش بگیره.





fool for you(book2&3) (ziam)Where stories live. Discover now