لویی الان براحتی میتونست صدای ناله های پر از شهوت پسر سکسی زیرشو بشنوه.

وقتی دستاشو رو شکم باد کرده هری گذاشت هری با کنجکاوی شروع کرد به تماشا کردنش.

لویی لباشو رو شکم هری فشار داد و گوششو به شکمش چسبوند.

"دوستتون دارم بچه ها." وقتی لویی زمزمه کرد هری فورا لویی رو بالا کشید و با عشق شروع کرد به بوسیدن لباش.

الان چیزی رو که میخواست حس کرده بود. لویی باعث شده بود هری حس کنه خانواده خودشو داره.

لویی لبخند زد. مستیش رفته رفته از بین میرفت ولی هنوزهم اونقد مست بود که از خود بی خود شده بود و نمیتونست منطقی عمل کنه.

بعد ازینکه تیشرت تنشو دراورد پاهای هری رو گرفت و نوازش کرد.
بعد آروم اونارو از هم باز کرد.

سوراخ سفت و صورتی هری و دیک بزرگش حالا جلو چشماش بود.
لویی بعد ازینکه شلوارشو دراورد و یه گوشه اتاق پرت کرد  بوسه هاشو از زیر شکم هری بطرف دیک هری برد.

وقتی زبونشو رو دیکش کشید هری با صدای بلند ناله کرده بود.

در حالیکه لویی با حرکات سریع دیک هری رو میمکید هری به موهاش چنگ انداخته بود و اونارو آروم میکشید.

این بطرز فاک واری لذت بخش بود.
لویی با صدای blob دیک هری رو از دهنش دراورد و از شر باکسر مزاحمش هم خلاص شد.

دیکش بیش از حد بزرگ شده بود و لویی بیشتر ازین نمیخواست صبر کنه ولی در عین حال هم نمیخواست هری رو اذیت کنه.

باسن هری رو یکم بطرف بالا داد و زبونشو به سوراخ هری که آروم باز و بسته میشد زد.

آروم بطرف تو هل داد و اونجارو خیس کرد. در همین حین که انگشتاشو یکی یکی وارد سوراخ هری میکرد میتونست صورت هری رو ببینه که از لذت مچاله شده بود.

دیک خودشو بطرف سوراخ کوچولوی هری برد و در حالیکه تو چشماش زل زده بود دیکشو تو سوراخ هری هل داد.

در حالیکه تنگی عین قفس دیکشو محاصره میکرد لویی با صدای بلند ناله کرد.
چندتا رفت امد کافی بود تا هری احساس راحتی داشته باشه.

"ت-تند تر" هری درحالیکه خودشو بطرف لویی هل میداد با صدای بلند ناله کرد.

"نمیشه هری... به بچه هامون هم فکر کن." لویی با همون سرعت به هل دادن خودش ادامه. لویی با دیدن چهره خوشحال و چشمای براق هری ناخودآگاه لبخند زد.

SHIT! I'm Pregnant. || L.S AUWaar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu