Chapter 25

2.5K 252 53
                                    

زين:
بعد از اينكه قسمتاى آماده شده موزيك ويديو رو ديدم يكم حالم بهتر شد

اون داشت خوب پيش ميرفت

-مطمئنم بعد از تدوين درست همونى ميشه كه من ميخوام !
-"ما"ميخوايم
جى جى گفت و چشاشو ريز كرد

-باشه سوپرمدل ما ولى اين موزيك ويديو منه !

دنيل وارد اتاق شد

-خب بچه ها چطور بود؟
-عالى دنيل فوق العادست !
جى جى گفت و دنيل رو بغل كرد

-هى دختر گفتم اون موزيك ويديو منه ! دنيل اون خوبه
گفتم و براش زبون درازى كردم

-دنيل مثل اينكه تن اين پسر ميخاره !
بهم چشمك زد و بعدم خنديد

-خب خب ! مشخصه شماها خوشتون اومده اين منو خوشحال ميكنه ! كارمون ديگه اينجا تموم شده هر وقت بخواين ميتونيم بريم

-خيلى خب پس من ميرم ديگه
-منو دنيل ميخواستيم جشن بگيريم نگو كه نميخواى همراهمون باشى !
-جى جى واقعا ممنونم اما بايد برم پيش مامانم خيلى وقته اصرار ميكنه كه برم خونه
-زين !!!
-نگاش كن مثل بچه ها شده ! گفتم كه مجبورم برم

....
از ساختمون زدم بيرون و سوار ماشين شدم و راه افتادم

به ترافيك كه رسيدم يه سيگار برداشتم و روشن كردم

هرى زنگ زد

-هاى هز
-سلام پسر ! حالت چطوره؟
-خوبم شما چطورين؟
-ما حالمون خيلى خوبه
-رابطتتون در چه حاله؟
-پيش ميره
-خيلى دلم ميخواد لويى عاشق پيشه رو ببينم !
-پسر منو مسخره نكن ! خب از لويى بى ادب و دعوايى تبديل شده به لويى سكسى

جفتمون زديم زير خنده

-زين من ميخوام يه چيزى بهت بگم
-نكنه حامله شدى؟
-خفه شو مرتيكه بيچ !
پشت تلفن جيغ ميزد

-از شما بعيد نيست وقتى انقدر سريع جلو ميرين !
-منو لويى دوسال همخونه بوديم قبلشم با يه آشغالى بنام زين ماليك و يه پسر مهربون به نان نايل هورن از دبيرستان دوست بوديم بنظرت اين زود پيش رفتنه؟
-با اين حساب تو هم عاشقش بودى چون يك ماه بعد اينكه فهميدى دوست داره سريع خوابيدى روش !
-تو واقعا پسر بد بردفوردى كثافت !

حرف زدن منو هرى هميشه همينشكليه
هميشه پر از خنده و جيغ و داد

-خب حالا چى ميخواستى بگى ؟
-بهتره با بيشعورى مثل تو حرف نزنم اصلا
-كامان هرى ! كنجكاو شدم
-منو پسرا داريم ميايم اونجا

اينو كه شنيدم خندم گرفت نميتونستم خودمو كنترل كنم

-شماها كارو زندگى ندارين؟
-ميگم نبايد باتو حرف زد گوش نميدى ! تو عوضى ترين لعنتى زمينى !
-فحش دادن دوست پسرت بهت سرايت كرده
-بقول لويى برو گمشو مرتيكه لجن
-خيلى خب ببخشيد ! چرا دارين مياين چيزى شده؟
-اونو نميتونم بهت بگم همين كه دارم ميگم ميايم هم لويى به سختى اجازه داد
-يعنى چى؟ حرفات مشكوكه تو !
-فقط هيچكس نبايد بفهمه ميايم باشه ؟
-وايسا وايسا ! تو واقعا مشكوكى ! هرى اتفاقى افتاده؟
-زين نميتونم بيشتر از اين حرفى بزنم
-من اينو درك نميكنم !
-دو روز ديگه ميرسيم
-كجا ميمونين ؟
‏-Beverly Wilshire

You And I ◦ZIAM◦completedWhere stories live. Discover now