Part 18 ; papai

693 95 46
                                    

« فاک، احساس می‌کنم خوشی به صورتم سیلی زده. »
شنیدن چیزایی که جِی اون پایین بین مکش‌ها، لیس‌ها و گازهاش برای خودش می‌غرید کلافه‌ترش می‌کرد و تقریباً دلش می‌خواست که سرش رو به دیوار بکوبه!
چون محض رضای فاک جونگ‌کوک دست از سرش برنمی‌داشت! احتمالاً نیم ساعت لعنتی و یا حتی بیشتر بود که پسر تئو رو روی صورتش نگه داشته بود.
پایین تنه‌ش سِر بود.

دیکش زیر تی‌شرتی که تنش بود و از سر بدبختی به اون هم چنگ مینداخت به حالت نیمه ایستاده قد علم کرده بود، حتی نمی‌تونست درست و حسابی تحریک بشه! لعنت به جونگ‌کوک.
فقط هر از گاهی می‌تونست بخاطر حرکات زبون پسر یه نیمچه لذتی رو حس بکنه.

تلاش کرد بین جمله‌اش ناله و مکث نکنه، که میشه گفت موفق هم شد:
« جونگ‌کوک! بسه، تا کِی می‌خوای ادامه بدی؟ »
و صداش بابت لرزش مجدد روناش لرزید.

جِی بی‌توجه با دست راست پهلوی مرد رو از زیر تی‌شرتش فشرد و با حلقه کردن دست چپ دور رونش، اون رو بیشتر به صورتش فشار داد.
با چنگی که رئیس به کله‌ی تقریباً کچلش زد بالاخره لباش رو فاصله داد، ولی همچنان به زبونش استراحت نداد و با صدای خش‌داری پرسید:
« دیر انزالی یا هنوز به اندازه‌ی کافی خیس نشدی؟ »
و زبونش رو اطراف سوراخ مرد کشید که باعث شد تن حساس مرد بپره.

این‌بار مجدداً غرید:
« جوابم رو بده! »
با سکوت مرد، نیشخند کمرنگی مهمون لبای مشغولش شد:
« حالا که جوابم رو نمیدی، انقدری می‌خورمت تا بی‌هوش بشی! »

تئو این‌بار با بیچارگی چنگی به موهای بلوند رنگش زد، قطره‌های عرق از سر و تنش جاری بودن و جِی با اون دست قدرتمندِ لعنتیش هی تنش رو روی صورتش بالا و پایین می‌کرد.
بخاطر تحریک نصفه و نیمه‌ش به قدری کلافه بود که حتی نمی‌تونست درست فکر بکنه و یا جواب پسر رو بده.
توانایی جمع و جور کردن خودش رو نداشت پس تلاش کرد تا از یه راه دیگه وارد بشه:
« پاپی؟ یه لحظه به مِل گوش بده، هوم؟ لطفاً.‌ »
[ پاپی به زبان پرتغالی به معنیِ ددیه. ]

سکوت ناگهانی‌ای اون مکان رو در بر گرفت و تنها چیزی که شنیده می‌شد، نفسای کشیده‌ی رئیس بود.
تقریباً حالش از خودش بابت اون لقب و لحن لوسی که جمله‌ش رو باهاش بیان کرد بهم خورد، قبل از اینکه حتی بتونه تو ذهنش فحشی به خودش بده اون دستای قوی و بزرگ تنش رو پینِ تخت کردن و اون جثه‌ی حجیم روش خیمه زد.
خیلی خب، واقعاً عالی شد!

« تو من رو دقیقاً چی صدا زدی؟ »
با شنیدن لحن شیفته‌‌ش آب دهانش رو به آرومی قورت داد و پلکی زد.
جونگ‌کوک لباش رو پایین آورد و تقریباً به گوشه‌ی لبای رئیس چسبوند:
«خوشگلم؟ تو به من گفتی پاپی؟ می‌خوای بیشتر از این دیوونه‌ت بشم؟ »

تئو لبی گزید و با خودش فکر کرد که لحن شهوتناک پسر به راحتی می‌تونست خیلی‌ها رو از پا در بیاره و قطعاً تا به الان باعث شده بود که خیلی از دخترای برزیلی عقلشون رو از دست بدن.
اما باید از فرصت استفاده می‌کرد، نباید تسلیم اون صدا می‌شد وگرنه احتمالاً جئون مجبورش می‌کرد تا خود صبح روی صورتش بشینه.

𝗥𝗲𝗱𝗿𝘂𝗺 | 𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩Where stories live. Discover now