𝟦

484 69 9
                                    

تهیونگ با صدای خش دار و بم شخصی ‌که به نظرش اشنا نمیومد، برگشت. به الفای قدبلند و قوی جثه نگاهی انداخت.
"ببین، من الان اصلا اعصاب ندارم. پس یه کاری نکن یه طوری بزنمت که همه ی اجزای بدنت ازهم جدا بشن، خب؟"

الفا نگاهی به اطراف انداخت و با مطمعن شدن از نبودن شخص مزاحمی، وارد چادر رئیس قبیلشون شد و با گام های اروم به سمت بتای نشسته روی زمین نزدیک شد. دستشو نوازش بار روی گونه ی تهیونگ به حرکت در اورد.
"اونقدر پوستت نرم و لطیفه که باعث میشه حتی با لمس پوست صورتت راست بشم."

تهیونگ چشم هاشو توی کاسه چرخوند و ابروهاشو در هم گره زد.
"بزرگتر از دهنت حرف میزنی الفا."

الفا خنده ای کرد و با نوک انگشتاش سر بینیشو خاروند.
"زیبایی خیره کنندت باعث میشه اختیار زبونم دست خودم نباشه."

تهیونگ خنده کوتاهی کرد و با لبخند کار مرد الفارو تقلید کرد. دستاشو به صورت نوازش وار رو گونه های الفا حرکت داد.
"از الفاهای قوی خوشم میاد."

الفا لیسی به لب های ترک خودش زد و از روی خوشحالی و غرور خنده ای کرد.
"جئون حق داشت تورو به عنوان گروگان انتخاب کنه بتا."

تهیونگ متقابلا لبخندی زد و به نوازش گونه های الفا ادامه داد.
"بتا کوچولو، الان که فکر میکنم میبینم دیک بزرگم برای ورود به سوراخ تنگت بی تابی میکنه."

تهیونگ با ناز خنده ای کرد و با دست ازادش موهای ریخته شده روی پیشونیشو کنار داد.
کمی خودشو به سمت جلو متمایز کرد و لیسی به لب های الفا زد.
"پس چرا شروع نمیکنی؟"

الفا با تعجب به چشم های مشتاق پسر بتا نگاه کرد.
"یعنی دوست داری الان همینجا بفاکت بدم؟"

"چه کسی دوست نداره الفای جذابی مثل تو سوراخ خیسشو پر کنه؟"

الفا روی تن نسبتا لاغر بتا دراز کشید و گازی از گوش های تهیونگ گرفت.
با زبونش از قسمت پایین گوش پسر رو تا قسمت انتهایی گردنش لیس زد و از سر لذت هومی کشید.
"خیلی خوشمزه ای."

تهیونگ قوصی به کمرش داد و با خم کردن سرش به شونه زخمی الفا بوسه ای زد.
"ازم‌ خوشت اومده؟"

"مگه میشم خوشم‌ نیاد؟"

تهیونگ با سرمستی خنده ای کرد و سعی کرد پیرهن کلفتی که الفا به تن داشت رو از تنش خارج کنه.
الفا کمی خودشو عقب کشید و با یک نرکت لباس رو تنش بیرون اورد.
با چشم هایی که به جای جای بدن تهیونگ حمله می کردن سعی کرد لباس بتا رو هم از تنش خارج کنه.
"از این لباس ها تن بتا ها و امگا ها اصلا خوشم نمیاد."

تهیونگ وستشو روی موهای الفا قرار داد و به ارومی چنگی زد.
"بتاها و امگاها هم دوست ندارن جلوی الفاهای جذابی مثل شما لباس بپوشن."

𝖨 𝖢𝖧𝖮𝖮𝖲𝖤 𝖸𝖮𝖴𝄽𝖪𝖮𝖮𝖪𝖵Where stories live. Discover now