جونگکوک از جایی که نشسته بود بلند شد و به سرعت از چادر خارج شد.
به الفایی اشاره کرد که حواسش به تهیونگ باشه تا فرار نکنه.
"چی متوجه شد؟"

دختر امگا قدم هاشو تندتر کرد تا با رئیسش هم قدم بشه.
"طبیب متوجه شدن که ایشون باردارن."

جونگکوک مکثی کرد و با شوک به سمت امگا برگشت.
"منظورت از این حرف چیه؟"

امگا سکوت کرد و چیزی نگفت. ممکن بود رئسش از عصبانیت میزد میکشتش؟
"جواب منو بده."

"خب واضحه. طبیب به من گفتن ایشون باردارن."

"از کی؟"

امگا ابرویی بالا انداخت و سوالی به رییسش نگاه کرد.
"میگم از چه کسی باردار شده؟"

امگا به معنای ندونستن سرشو به طرفین تکون داد.
جونگکوک با دستش اشاره کرد تا امگا ازش دور بشه‌.
سپس با قدم های بلند و سریع خودش رو به چادر جین رسوند.
"سوکجین؟"

طبیبی که درحال گرفتن نبض جین بود، بلند شد و تعظیمی به جونگکوک کرد.
"حالش چطوره طبیب؟"

"هم وضعیت خودشون و هم وضعیت بچه خوبه قربان. اما بدن ایشون کمی ضعیف شدن و نیاز به رسیدگی دارن."

جونگکوک سری به معنای فهمیدن تکون داد و اجازه خروج رو به طبیب قبیلش داد.
"سوکجین یعنی چی که بارداری؟"

جین تمام تلاشش رو میکرد تا بغض بزرگی که راه تنفس رو برایش سخت کرده نشکنه.
"جواب منو بده."

"چی بگم؟"

"بابای بچت کیه؟"

"نمیدونم."

جونگکوک با نگاهی متعجب به صورت خیس جین خیره شد.
"یعنی چی؟"

"معنی خاصی نداره‌. من فقط نمیدونم بابای بچم کیه. خوب شد؟"

"برام تعریف کن دقیقا چه اتفاقی افتاده."

جین پتوی پشمی رو تا روی سرش کشید و چشماشو بست.
"از چادر برو بیرون، میخوام تنها باشم."

جونگکوک چند ثانیه با اخم به چشمان بسته جین زل زد. اما در نهایت از چادر خارج شد و روی یکی از تخته سنگ های همون اطراف نشست.
اول خبر زخمی شدن سوکجین و حالا باردار بودنش.
جونگکوک باید چیکار میکرد؟
"کوکی؟"

با صدای دختر کوچولو سرش رو بلند کرد و لبخندی به روی دختر زد.
"جانم؟"

دختر به ارومی تلاش کرد مانند یک پرنسس روی تخته سنگ بشینه و پای راستش رو روی پای دیگرش قرار داد.
"چرا ناراحتی عزیزم؟"

جونگکوک به صورت جدی دخترک خنده ای کرد و دستاشو نوازش وار روی گونه دختر کوچولوی امگا حرکت داد.
"مسائل ادم های بزرگ."

دخترک سرشو روی بازوی جونگکوک که کنارش نشسته بود قرار داد و لباشو به حالت غنچه دراورد.
"کوکی کوچولوی من اگه خیلی ناراحتی میتونم کمکت کنم تا حالت خوب بشه."

𝖨 𝖢𝖧𝖮𝖮𝖲𝖤 𝖸𝖮𝖴𝄽𝖪𝖮𝖮𝖪𝖵Where stories live. Discover now