❤️ ووت بدیناااا ❤️
این پارت دارای محدودیت سنی هست
اگه زیر پونزده سال دارین لطفا نخونین
به هر حال پارت اسماتیک و بگاجی خدمت شما 🍯✨️
👹هشدار اسمات سنگین👹
━━━━━━━━━━━━━━━تهیونگ با اضطراب التماس کرد:
_ میشه ادامهش ندی؟یونگی فورا دستش رو برداشت و خودش رو عقب کشید. روی زمین صاف نشست و یه پاش رو توی شکمش جمع کرد و زیر لب گفت:
_ باشه!به آرومی پای دیگهش رو به سمت تهیونگ دراز کرد و کف پاش رو روی توپ قلمهی زیر شلوار پسر گذاشت و با شیطنت پرسید:
_ حتی این کارم نکنم؟_ یو.. عاحهه!
یونگی با کف پاش شروع کرد به ماساژ دادن دیک دوست پسرش و باعث شد حرف توی دهن تهیونگ گیر کنه و گردنش رو عقب ببره.
پسر مو نعنایی خیلی آروم و دورانی پاش رو روی دیک تحریک شدهی پسر دیگه تکون داد و با نیشخند به صورت قرمز و عرق کردهش خیره شد.
آخر سر تهیونگ مچ پای یونگی رو گرفت و درحالی که تمام تنش گر گرفته بود و حسابی داغ کرده بود، با صدای بمی پرسید:
_ اینو از کجا یاد گرفتی؟یونگی با انگشتهای پاش، فشاری به دیک دوست پسرش وارد کرد و با لبخند کجی جواب داد:
_ اینترنت!تهیونگ مچ پای یونگی رو با زوری که نمیدونست از کجا یه دفعه پیدا کرده، به سمت خودش کشید و اینطوری یونگی هم روی باسنش لیز خورد و به تهیونگ نزدیکتر شد.
پسر کوچیکتر نفس سنگینش رو از ریههاش بیرون فرستاد. یه تای ابروش رو بالا داد و این بار با لحنی که به شهوت آغشته شده بود، پرسید:
_ دیگه چیا یاد گرفتی؟یونگی نیشخندی زد و با عقب کشیدن پاش، اون رو از دست تهیونگ بیرون کشید. سرش رو سمت صورت تهیونگ برد ولی به جای اینکه بخواد لبهاشون رو بهم وصل کنه، کاملا غیر منتظره عقب رفت.
بین پاهای تهیونگ جا گرفت و دستش رو سمت کش شلوار پسر برد. لحظهای مکث کرد و نفسش رو با صدا بیرون داد. نباید اجازه میداد حس خجالت، منصرفش کنه. حالا که خودش بازی رو شروع کرده بود، پس باید تا تهش ادامه میداد.
کش شلوار تهیونگ رو تا حدودی پایین کشید و دستهای مرددش رو توی باکسر پسر فرو کرد. تهیونگ با لمس شدن دیکش توسط دستهای سرد و یخ زدهی یونگی، لبش رو محکم گاز گرفت.
اصلا نمیفهمید چرا مود سکسی یونگی یهو روشن شد ولی هر چی که بود، تهیونگ دوستش داشت و دروغ بود اگه میگفت خوشش نمیاد.
حقیقتا از همون لحظهای که فهمید هوسوک اجازه داده یونگی پیشش بمونه، به این فکر کرده بود که یه جوری یونگی رو برای داشتن سکس ترقیب کنه ولی حالا توی موست خودش نمیگنجید چون خود یونگی پیش قدم شده یه قدم جلو افتاده.
![](https://img.wattpad.com/cover/341290161-288-k664556.jpg)
YOU ARE READING
𝐋𝐎𝐓𝐔𝐒
Romance[completed] _ خیلی کنجکاوم بدونم چه حسی داشت که پسرعموت دیکت رو عین گرسنهها برات ساک میزد؟ _ خفه شو! _ بهتره مراقب حرف زدنت باشی کیم.. عکسات هنوز دست منه.. شایدم دلت میخواد عمو جونت عکسای قشنگ پسرش رو موقع هرزگی کردن ببینه؟! ✽ ✽ ✽ _ آپا التماست م...