~Jungkook~
نالهی دردناکی کشیدم سرمو از رو فرمون بلند کردم و دستمو رو سرم گذاشتم و سعی کردم به یاد بیارم ک چی شد.
نوتیف گوشی،افتادن گوشی،نور ماشین،صدای بوق ماشین،چرخوندن فرمون،خوردن به درخت،خودکشی و اون یارو کیم...
جونگکوک:اه اون یارو...
اخم کردم و با عصبانیت داد زدم:
اون لعنتی اگه زنده هم باشه خودم میکشمش.بدون توجه به خونی ک پیشونیمو خیس کرده بود با سردرد از ماشین پیاده شدم و رو به درخت تعظیم کردم.
جونگکوک:ممنونم درخت شی،جونمو نجات دادی قول میدم زندگی بعدی اگه آدم شدی برات جبران کنم.
راست ایستادم و با نگاهی حسرتبار به عروسک نازنینم ک جلوبندیش به فنا رفته بود نگاه کردم.
جونگکوک:قول میدم اگه اوضاع خوب پیش رفت اون کیم عوضی رو مجبور کنم درست مثل روز اول برتگردونه نگران نباش.
دماغمو بالا کشیدم و به سمت پل دویدم.
تقریبا وسط پل رسیده بودم ک با دیدن مردی اونطرف پل ک پشت حصار ایستاده و به دریا زل زده بود و هرلحظه ممکن بود خودشو پرت کنه پایین سرعتمو بیشتر کردم.
این وقت شب رو پل خر هم پر نمیزد چه به برسه به ماشین پس تا تونستم به قدمهام سرعت بخشیدم تا هرچه زودتر بهش برسم.
همین ک نزدیکش شدم بلند اسمشو صدا زدم.
جونگکوک:کیم فاکینگ تهیونگ...نه یعنی کیم تهیونگ...
مرد روشو به سمتم برگردوند ک با بهت سرجام ایستادم.
"هولی شت"
"خدایا چی ساختی؟"
"ایشون آدمه یا الهه جذابیت؟"
"شنیدم کسایی ک میرن بهشت فرشتهی مرگ با ظاهر قشنگی جونشونو میگیره نکنه اینم شینیگامیه*"
*فرشتهی مرگ به ژاپنی*
"یعنی اومده جونمو بگیره؟"
"شایدم تصادف کردم و مُردم یعنی باید چک کنم؟نکنه جسمم هنوز تو ماشین باشه"
سرمو تکون دادم تا افکار مزخرف رو از ذهنم بیرون کنم.
"خاک تو سرت جونگکوک حالا وقت فکرکردن به این چیزاس"
"ولی اگه یه درصدم نمیخواستم نجاتش بدم حالا صددرصد نمیخوام بمیره"
"حیف نیس دنیا همچین جذابی رو از دست بده نچ نچ"
درحالی ک از دویدن زیاد نفس نفس میزدم دستمو رو زانوهام گذاشتم و خم شدم.
انگشت اشارهمو بالا بردم و بریده بریده گفتم:
یه...لحظه...وایسا...هوووف
YOU ARE READING
Suicide
Fanfiction~خودکشی~ خلاصه:تو یکی از روزای پرمشغلهی دکتر جئون جونگکوک پیامی از شخصی ناشناس دریافت میکنه ک قصد خودکشی داره و... عایا جونگکوک میتونه تهیونگ رو نجات بده؟میتونه از خودکشی منصرفش کنه؟اصلا چی باعث شده ک تهیونگ قصد خودکشی داشته باشه؟... **************...