این اولین فیکیه ک شخصاً خودم مینویسمش(چندتا بازگردانی و ترجمهای نوشتم ولی ادامشون ندادم) امیدوارم به عنوان یه نویسنده تازه کار ازم حمایت کنید🥺گناه دارم:(
☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★~Jungkook~
با خستگی از اتاق عمل بیرون اومدم و قبل از اینکه راهمو به سمت روشویی کج کنم_تا دستامو بشورم و ضدعفونی کنم_از پرستاری ک کنارم بود خواستم وضعیت بیمار رو به خانوادش اطلاع بده.
دستکش و گان یکبارمصرفمو تو رختکن دراوردم و بعد از اینکه تو سطل مخصوص انداختمشون دستای خونیمو شستم و نامحسوس از کنار خانوادهی بیمار ک با خوشحالی به حرفای پرستار گوش میدادن رد شدم و به طرف اتاقم راه افتادم.
عمل سختی داشتیم ولی خداروشکر با وجود سختیش عمل موفقیتآمیز بود و مرحلهی خطر رو رد کردیم.
با شنیدن صدای 'خسته نباشید دکترجئون'
'کارتون عالی بود دکتر'
'خیلی سخت کارکردید'
بدون نگاه کردن به صورتاشون فقط سر تکون میدادم و زیر لب تشکر میکردم؛خستهتر از اونی بودم ک تکبهتک جوابشونو بدم.به اتاق/مطبم رسیدم و در جواب 'خسته نباشید' پرستار لی 'ممنونی' زیر لب گفتم و خودمو تو اتاق پرت کردم،وقتی میگم پرت کردم یعنی به معنای کلمه خودمو تو اتاق پرت کردم و در بستم و رو مبل ولو شدم و ساعدمو رو چشامم گذاشتم تا کمی هم شده به چشمام استراحت بدم.
هنوز دو دقیقه نگذشته بود و چشمام تازه داشتن گرم میشدن ک صدای پشت سر هم نوتیف گوشیم بلند شد.
پوفی کشیدم و گوشیمو از جیبم دراوردم و ناخودآگاه چشمم به ساعت خورد ک 2نصفه شب رو نشون میداد.
ابرویی بالا انداختم.
*کلماتی ک تو""قرار میگیرن افکار شخصیتان*
"کی ساعت2شب پیام داده؟"
YOU ARE READING
Suicide
Fanfiction~خودکشی~ خلاصه:تو یکی از روزای پرمشغلهی دکتر جئون جونگکوک پیامی از شخصی ناشناس دریافت میکنه ک قصد خودکشی داره و... عایا جونگکوک میتونه تهیونگ رو نجات بده؟میتونه از خودکشی منصرفش کنه؟اصلا چی باعث شده ک تهیونگ قصد خودکشی داشته باشه؟... **************...