(part 14) شرط عجیب

1.3K 182 131
                                    

از اتاق یونگی بیرون اومد اما تمام فکر و ذهنش پیش حرفای اون پسر بود

•فلش بک•

"خب...."

نفس عمیقی کشید خیلی سخت بود همچین چیزی رو بگه

"خب، هیونگ اون بهم گفت....خب"

"بگو دیگه چی گفت؟!"

"شرطش اینه با تهیونگ بخوابم!"

اینو گفتو حس کرد صورت یونگی از عصبانیت رو به سرخی میزنه

"چه غلطی کنی؟!"

جونگکوک ترسیده کمی خودشو توی کاناپه ی نرم و لطیف اتاق جمع تر کرد و با لحنی آروم و قانع کننده گفت:

"هیونگ آروم باش هنوز کاری نکردم که! من...من خودمم شوکه شدم نمیدونم چرا همچین شرطی گذاشته اما گفت این تنها راهشه"

"تو..."

یونگی حرفشو ادامه نداد، فقط نفس عمیقی کشید و دستشو کلافه بین موهای لَخت و مشکلی رنگش فرو برد و کمی به بالا هدایتشون کرد

جونگکوک نمیدونست چی بگه چون خودش هم هنوز تو شوک بود و نمیدونست چکار کنه، اون عاشق تهیونگ نبود فقط یه حس هایی بهش داشت ولی مطمئنا اون حس ها به قدری قوی بودن که دلش نمی‌خواست اون پسر رو ناراحت یا غمگین کنه!

"تو اینکارو نمیکنی جونگکوک!"

"هیونگ گوش کن...."

یونگی ضربه ی نسبتاً محکمی به میز زد که اگه شیشه ای بود قطعا میشکست

"نه تو گوش کن، تهیونگ برای ما خیلی عزیزه به اندازه کافی زجر کشیده، از خودم متنفرم که با وجود تمام مراقبت هام باز هم نفهمیدم دونسونگ عزیزم تو همچین شرایطیه اما دیگه نه، دیگه نمیزارم اذیت بشه، اون عوضی هیچ غلطی نمیتونه بکنه خودم به زور طلاقشو میگیرم!"

جونگکوک چیزی نگفت چون یه جورایی باهاش موافق بود، تهیونگ زیادی زجر کشیده به نظر میومد پس دوست نداشت اون پسر معصوم و پاک رو بیشتر از این اذیت کنه اما نمیدونست چرا حرفای تهیونگ درباره قدرت سوگی به شدت تو مغزش پلی میشد، اگه واقعا اون میتونست زندگیشونو نابود کنه چی؟؟

"هیونگ تهیونگ می‌گفت اون پسر خیلی خطرناکه بیا محتاطانه عمل کنیم باشه؟!"

یونگی نگاهشو از مردمک های لرزون و نگران پسر گرفت و به زمین دوخت، میدونست تهیونگ بی دلیل حرفی نمیزنه پس قطعا چیزی دیده که اینقدر باعث ترسش شده اما نمیدونست چی، از طرفی نگران بود تهیونگ بهش حقیقت رو نگه و خودشو بیشتر تو این مصیبت غرق کنه
شاید حق با جونگکوک بود؟! باید محتاطانه رفتار میکردن

"دو ماه دیگه تولد تهیونگه گفته اگه نتونم شرطو عملی کنم دیگه حق ندارم تهیونگ رو ببینم، هیونگ قراره دوباره اونو برگردونه دانمارک باید زودتر کاری کنیم"

LOVE AGAIN // KOOKV ✔️जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें