(یاقوت سرخ)
❥⋅•⋅•┈┈┈┈⋅•⋅•⋅❥
_به صدای قلبت گوش کن و هرکاری که گفت، همون کارو انجام بده
+از اعتماد کردن به قلبم پشیمون نمیشم؟
_اعتماد به قلبت پشیمونی میاره و اعتماد به عقلت حسرت...تو کدوم و ترجیح میدی؟
+به قلبم گوش کردم...
_خب...چی گفت؟
+میشه بغلت...
سر تا سر محوطه با درخت های بزرگی پر شده، عمارت توی سکوت فرو رفته و جز صدای جغد هایی که اطرافشون دیده میشدن، صدایی شنیده نمیشد...
_اینجا خیلی خوفناکه پسر... نمیشه بریم صبح بیایم؟
با ترس گفت و جیمین نیم نگاه نگرانی به سمتش انداخت... اصلا حس خوبی به اونجا نداشت...
+نمیشه... هرلحظه ممکنه گردنبند رو فعال کنه و قدرت هاش رو پس بگیره..
به آرومی زمزمه کرد و خودش رو به ورودی عمارت رسوند... دستش و روی در گذاشت و به محض باز شدنش، اخم کمرنگی روی پیشونیش نشست... باز بودن هر دو در عمارت اتفاقی بود یا....
به همراه نفس عمیقی که کشید، افکارش رو کنار زد و داخل شد... صدای قدم های کوتاه تهیونگ رو پشت سرش میشنید و همین باعث میشد در کنار نگرانی برای اون پسر، کمتر مضطرب باشه...
نگاهش رو اطراف خونه چرخوند و طولی نکشید که گره بین ابروهاش عمیق تر شد... هیچ چیز اونجا نبود.. نه وسیله ای وجود داشت و نه حتی نشونه ای از یک آدم زنده...
_چرا هیچ خری پر نمیزنه اینجا؟
زمزمه آروم تهیونگ رو شنید... پس متوقف شد و قصد داشت به سمتش بچرخه که با برخورد محکم پسر بهش، قدمی به جلو پرت شد...
_چرا سر راه وایمیستی!
+جلوتو نگاه کن!
با حرص لب زد اما قبل از اینکه تهیونگ فرصت کنه جوابش رو بده، صدای بمی توجهشون رو جلب کرد...
_پس بالاخره اومدی....
بزاقش رو به سختی فرو داد... به سمت پله های پیچ در پیچ عمارت چرخید و نگاه خیرهاش رو قفل قدم هایی کرد، که یکی یکی پله ها رو پایین میومد...
مرد با رسیدن به انتهای پله، برای ثانیه ای ایستاد و با دیدن کسی که حقیقتا انتظار دیدنش رو نداشت، ابرویی بالا انداخت...
_اوه... وارث خاندان پارک؟
دندوناش و روی هم فشرد و عصبی دست هاش رو مشت کرد... خودش بود... آنوبیس... همون لعنت شده ای که پدرش رو کشته بود...
+مشتاق دیدار جئون جونگکوک!
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
پارک جیمین 25 ساله
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
کیم تهیونگ
25ساله
❥⋅•⋅•┈┈┈┈⋅•⋅•⋅❥
اینم از پارت اول امیدوارم خوشتون بیاد🤭💜 ووت فراموش نشه✨