کاور:))
لطفا برگردین یه دور پارت قبل رو بخونین تا یادتون بیاد چون مدت هاست این رمان آپ نشده بود.. ^-^
---------------<راوی>
دو روز گذشته بود و اونا فقط شب ها و صبح ها همدیگرو میدیدن..هرکدوم ترجیح می داد خودشو با کاراش خفه کنه تا اینکه مجبور شه که با طرف مقابل جلوی بقیه وقت بگذرونه..
اون جزیره از رمانتیک ترین جزیره ها هست و کارمنداشون فکر می کردن که این پروژه ها یه جور بهانه باشه تا باهم اینجا وقت بگذرونن..اما تا امروز فقط "حلقه کردن دست هاش دور کمر و بیب گفتنا" رو از رئیس مین دیده بودن..اونا مگه عاشق هم نبودن؟!خب..کارمندا فقط یه کوچولو کنجکاو بودن همین..فقط یه کوچولو!پس با رئیس پارک هماهنگ کردن که یه شب خوشگذرونی داشته باشن و الان همه دور آتیش بزرگی که تو ساحل روشن کرده بودن نشسته بودن
مدل ها، کارمندها، جیمین و یونگی و همینطور رئیس و کارمندهای شرکت بریژت..
شام رو همه کنار هم خوردن و بعد از اون چون تعداد زیاد بود تصمیم گرفتن که یه بازی انجام بدن..همون بازی عدد معروف..ترتیبی نبود و یکی باید دلشو میزد به دریا و عدد بعدی رو فورا میگف..ولی اگه دو یا سه نفر همزمان عدد رو بگن باید یه شات مشروب بخورن و از دور بازی خارج شن..یه مشروب با درجه متوسط روبه بالا
البته نوشیدن برای کسایی که بازی نمیکردن و یا نمیباختن موردی نداشت.!جیمین بزور یونگی رو راضی کرد تا یکم خوش بگذرونن
بازی رو شروع کردن..یونگی و جیمین چندباری گفتن و از شانسشون نباختن و البته این بین چند شاتی هم نوشیدن و کمی مست شدن
یکی یکی افراد میباختن و کنار میرفتن..هردو رئیس مست کردن اما..
و حالا فقط یونگی و جیمین و آماندین و دیورند باقی مونده بودن و مست بودن هرچهارتاشون..بالاخره مشخص میشد کدوم دونفر باید لاوشات بزنن
آماندین: 1
دیورند: 2
+_: 3
یهو صدای دست و جیغ بالا رفت و اون دونفر تازه متوجه شدن که عدد 3 رو همزمان گفتن و این به معنی لاوشات بود
تا دستشون رو بالا آوردن صدای کارمندی متوقفشون کرد و باعث شد خشک شده نگاش کنن.!& من نظر دیگه ای دارم..یونگیشی و جیمینشی بجای لاوشات یه کیس خفن بهمون نشون بدن
همه کارمندها موافقت خودشون رو اعلام کردن " در حقیقت با سر قبول کردن! " و لیوانها رو از دستشون گرفتن چون دستشون خشک شده بود تو هوا
هردو به این فکر میکردن که آیا این عادلانس به اونها که رسید شد یه کیس..؟!تهیونگ که دید حرکتی نمیکنن دستشو به بازوی جیمین زد: ما کیس میخوایم زودباشین
و در ثانیه صدای جیغ و داد دختر پسرا بالا رفت
چون پسر کوچیکتر دستشو دور گردنش حلقه کرد و لباشو روی لباش کوبید و اروم بوسیدیونگی خیلی هشیارتر از جیمین بود و بدون هیچ حرکتی به جیمین نگاه میکرد که چطور سعی میکنه کمی ناشیانه بوسیدنش رو پنهون کنه.!
ČTEŠ
✧ 𝐀𝐦𝐚𝐝𝐞𝐮𝐬 ✧
Fanfikce" آمادِئوس" دو پسر متفاوت یکی وارث و دیگری رئیس.. یه ازدواج از پیش تعیین شده..ولی چی میشه اگه پسر کوچیک تر دل ببنده اما درست قبل مراسم ازدواج همه چی ازهم بپاشه؟! به نظرتون امکان داره که بتونن بازم باهم باشن..؟ _________________________________ جیمی...