اول کاور را دریابید^-^
_______________________
راوی
با دیدن فردی که خیلی هات گل رزی دستش بود و مدام عکاس ها عکس میگرفتن خیلی متعجب بودن..
اون کیم نامجون بود..
+اوه نامجون هیونگ
نامجون سریع با تشخيص دادن صدای جیمین برگشت و خیلی سریع با لبخند کیوتی روبهروی اونا قرار گرفت
کوک: اوه هیونگی تو مدل هم هستی؟
نامجون با لبخند کوچیکی جواب داد و البته که زیرچشمی حواسش به کراشش بود: گاهی اوقات مدل میشم
ته: واووبه نوبت عکس میگرفتن و البته نامجون نشسته بودو ترجیح میداد با کیوتیای سوکجینش قند تو دلش آب بشه..
وقتی عکاسی های تکیشون تموم شد یهو یکی گفت: به نظر میرسه رابطه خیلی خوبی باهم دارین چندتا عکس دسته جمعی میتونم ازتون بگیرم!؟
همه بههم نگاه کردن و لبخندی زدن: البته
ژستای خیلی کیوت و صمیمیانه ای باهم میگرفتن و میکاپ آرتیستها داد میزدن که مطمئنا این عکسا میترکونه وقتی مردم بفهمن اونا رابطه خیلی صمیمی ای باهم دارن و درست هم بود چون هر پنجتاشون معروف بودن...بعد از 2،3 ساعت عکاسی دور میزی نشسته بودن و نوشیدنی هاشونو میخوردن تا استراحت کرده باشن..
وقتی هر پنج نفر از در خارج شدن با سیل عظیمی از طرفدارا و خبرنگارا روبهرو شدن و پشماشون ریخت..
&درسته که باهم در ارتباطین؟ فقط دوست هستین؟
جین زودتر جواب داد: عاو خب ما اتفاقی همدیگه رو اینجا دیدیم و بله رابطه دوستانهای داریم
نامجون زیرلب گف:ولی من روت کراش دارم سوکجینی..!
بالاخره تونستن بیان بیرون و با خداحافظی ای ازهم جدا بشن..<چند روز بعد>
نامجونبا اومدن تهیونگ تو کافه دستمو بلند کردم که نشست:سلام هیونگی
=سلام ته خوبی
بعد دادن سفارش ته شروع کرد: میخوام یکم از تایپش بگم اول..
_کسی که میخواد تایپ سوکجین باشه باید پسر باهوش و تحصیل کردهای باشه..چهره خوب و هیکل ورزیده..و موی بلند البته..دستای کشیده و هر تیپی هم بزنه مثلا همش رسمی یا برعکس نه..از خودش یکم بزرگتر باشه..پسری که به هنر علاقه نشون میده رو دوست داره..
چشمکی زد: تو تایپ ایده آلشی هیونگی فقط باید بزاری موهات بلند شه که دیگه خودشه
دلم گرم میشد با حرفاش: عا تهیونگ چرا بهم کمک میکنی و از هیونگت بهم اطلاعات میدی؟
_چون معتقدم هیونگ حداقل ته ته دلش ازتو خوشش میاد تو تایپشی..البته یکی هم که تایپش بود خیلی وقت پيش تا باهاش حرف زده بود دیگه پسره رو ندیدیم چون میخواست محدودش کنه..تورو هنوز نشناخته باید احساساتت رو بهش نشون بدی تا تصميم بگیره که باهات وارد رابطه بشه یانه...
لبخند شیطونی زد: هیونگ تا حالا رابطه نداشته پس خیالت از بدنش راحت باشه که خودت اون موقع تنها کسی میشی که برای اولین و آخرین بار صاحابش میشه..اسپنک کردنش خیلی میچسبه براهمینه کوک همش اسپنک میکنه😉
خندیدم: تویه منحرفی..از چیزایی که دوست داره و نداره بهم بگو ته
_سوکجین تابلو کشیدن و عکاسی رو خیلی دوست داره...از محدود و کنترل شدن متنفره..گیم زدن و رقص روهم دوست داره..از آدمای لوس خوشش نمیاد..از ایده های جدید خیلی خوب استقبال میکنه..رنگ صورتی دوست داره
ما بچه هاش حساب میشیم اگه دوست پسرت بشه لقب مادر و پدر گروه رو میگیرین
دست پخت هیونگ عالیههه..خیلی مرتب و تمیزه البته طرف مقابلم باید همینجور باشه..اخلاق طرف خیلی مهمه..از اخلاقش یکیش غر زدناشه..باید حوصله داشته باشی بعد رابطه داشته باشین که انگار خیلی حوصله داری هیونگی..
=بزار ما بتونیم وارد رابطه بشیم غرزدناش که هیچی..اشپزیم در حدی که نَمیرَم از گشنگی..
_همینم خوبه...سوکجین یکم شکموعه
ته یکم دیگه بهم اطلاعات داد از سوکجینم و بعد رفت..
ینی یه روزی میتونم آخر اسمش میم مالکیت بزارم؟!^-^
YOU ARE READING
✧ 𝐀𝐦𝐚𝐝𝐞𝐮𝐬 ✧
Fanfiction" آمادِئوس" دو پسر متفاوت یکی وارث و دیگری رئیس.. یه ازدواج از پیش تعیین شده..ولی چی میشه اگه پسر کوچیک تر دل ببنده اما درست قبل مراسم ازدواج همه چی ازهم بپاشه؟! به نظرتون امکان داره که بتونن بازم باهم باشن..؟ _________________________________ جیمی...