drowned in their pain🌏(VKOOK):)○●

part7

تیک
تیک
تیک
صدای تیک تیک چکه آب حکم ملودی مرگ برای پسرک شانزده ساله ایی که داخل یک اتاقت نمور که به زور به ۹ متر میرسید و از درد دهن به هم دوخته شده و شکم تکه پاره اش به خودش میلرزید داشت
۴ ساعت از زمانی که خدمتکار مکس نام اون رو به این اتاقت آورده بود و به دستور ارباب خونه لب هاش رو به هم دوخته بود و به یک چاقو جراحی شکمش را از آنا سر تا سر دیگر مانند یک چشمه باز کرده می‌گذشت
شکم کوک تنها تفاوتی که با چشمه داشت این بود که از داخله چشمه آب جریان داشت اما از شکم کوک خون
زیر چشم های پسرک به سیاهی میزد و چشم هاش از اشک های شورش پر و خالی میشد با بلند شدن صدای جیر جیر در امگا سرش را بلند کرد و به پسر کوتاه قد روبه روی‌ش داد(🌚) پسر کوتا قد که میخورد بتا باشد موهای بلوندی‌ داشت و لب هایی سرخ
بتا به سمت امگا لرزون رفت و آمبر کوچکی در دست گرفت
لبخند مریض گونه‌ایی که روی‌ صورتش قرار داشت همه چیز رو برای امگای بی پناه ترسناک تر میکرد
بتا بعد از چندی شروع به حرف کرد
"سلام امگای‌ جوان من جیمینم پارک جیمین؟
یادت آمد منو؟"
امگا با فهمیدن هویت اون پسر گوله اشک بزرگی به روی گونه‌اش غلتید
اون فلفل کوچک خودش بود
پسری تپل و بامزه که پسر عموی کوک میشد
اون پسر حتی با مخالفت های پدر مادرش که اون موجود نحصه‌ با هاش خوب رفتار میکرد و بهش از خوراکی های خودش میاد
امگا خواست حرف بزنه اما با به درد آمدن لبش فهمید نمیتونه
جیمین قهقه‌ای زد و گفت
"اوه نمیتونی حرف بزنی؟ اشکال نداره عزیزم "
بتا جلوی امگا زانو زد و گفت
"میخوام باهات بازی کنم
و با کاری که کرد
جیغ امگا به هوا رفت

بتا با امبری که در دست داشت یکی از بخیه های پسرک رو کشیده بود که باعث پاره شدن لب امگا شده بود

🚫هشدار صحنات خشن🚫
بتا بی توجه به گریه پسر بلند شد و بیرون رفت چندی بعد یه یک کیف که در دست داشت دوباره وارد شد
از نظ بتا اون امگا باید تقاص پس میداد
کیف رو باز کرد و پسر کوچک تر با دیدن وسایل داخل کیف روح از تنش جدا شد