☕︎︎توجه☕︎︎
<————««تمامی اتفاق ها و شخصیت ها نوشته ذهن نویسنده است هر گونه حرف کار و شخص وجود خارجی نداره »»————>صبح روز بعد :
تهیونگ چشم هاش رو باز کرد و با اولین چیزی که مواجه شد مو های خرمایی یونا بود
با یادوری شب هاتی که با هم گذرونده بودن لبخندی زد
ولی لبخندش عمر زیادی نداشت چون یاد اون امگا افتاد
اخمی روی پیشونیش شکل گرفت و اروم بدون اینکه یونا رو بیدار کنه از روی تخت بلند شد و پی اون امگا رفتته یک به یک در اتاق هارو باز میکرد ولی خبری از اون امگا نبود و این باعث میشد پسرک رو به باد ناسزا گفتن بگیره
به اخرین در که رسید بازش کرد و
.........
............
................
....................
رفت تو شکطوری که نمیتونست به امگایی که تو خواب با صورتی سرخ مشغول هق زدن بود توجه کنه یا به خونی که کل تخت رو رنگ کرده بود
و خب اون موقع بود که داد الفا کل خونه رو لرزوند و باعث شد امگا به یک دفعه روی تخت بشینه و با صورتی سرخ و هق هق های ریز به آلفای رو به روش خیره شه
خب
کوک با دیدن قیافه عصبی ته به سکسکه افتاد
تهیونگ با دیدن واکنش کوک نیشخندی زد و به طرف خیز برداشت و غرید
ته: به چه حقی بهم بگو به چه حقی به خودت اجازه دادی که اتاق عمارتم رو به گند بکشی امگا هان؟
ته کلمه آخرش رو با داد گفته که باعث شد بغض امگا شکسته بشه و اشک هاش روی صورتش شروع به رقصیدن خود نمایی کنن
الفا کمی شوکه شد
چون محض رضای فاک
اون امگا هم زمان هم جیغ میزد هم گریه میکرد
درست مثل مادری که فرزندش رو جلوی چشمانش سلاخی کرده باشند
مثل کودکی که والدینش را گم کرده
مثل مردی که خانواده اش را زیر خروار ها خاک نهادههمونقدر تلخ
همونقدر غمگین
جونگکوک خیلی سعی کرد خودش رو نگه داره
خیلی سعی کرد گریه نکنه
خیلی سعی کرد جیغ نزنه
ولی نتونست
نتونست جلوی لشکر جیغ و فشار بغض بایسته
نتونست
ولی
افسوس
افسوس که نتونست
چون علاوه بر قلب خودش که تیکه تیکه شده بود
قلب دو الفایی که در ایندهاش هم بسیار دست داشتن هم لرزید
کوک عقب رفت طوری که به تاج تخت خورد
سپس با جیغ و وول خوردن سرش رو به تاج تخت کوبید اونقدر محکم که ثانیه بعد پیشونیاش خونی شد
کوک:جیغ*ممیگه چیکارتون کردم هااااااااااان؟
مگه چه بری بهتون کردم کثافتا ولم کنین
دست از سرم بر دارین بسمه
به خدا بسمه
به اندازه کافی کشیدم ولم کنینننننننننن
و دوباره شروع به جیغ زدن کرد
ته از شک در آمد و سریع به طرف اون امگا رفت و به آغوش کشیدش
کوک با به آغوش کشیده شدنش بیشتر دست پا زد و جیغ های بلند تری کشید
اما با کاری که ته کرد ساکت شد____________________________
هلوعلیکم
میدونم کمه
ولی............
تا چند دقیقه دیگه پارت ۴ رو هم آپ میکنم
ووت
کامنت
فراموش نشه
و سوال
تو این پارت گفتم گریه های کوک دل دو الفا که تو ایندش خیلی دست دارن لرزوند
یکیش که همتون میدونید تهیونگ
بنظرتون اون یکی کدومه؟
ESTÁS LEYENDO
drowned in their pain🌏(VKOOK):)○●
Acciónاسم: غرق شده در درد هایشان هنگامی که همه درون مهمانی های مجلل و پارتی ها مشغول به نوشیدن و پچ زدن در گوش هم و سپس خندیدن بودنند پسری با دلی رنجور گوشه ایی از زیر زمین نمور با چشم های رنج دیده و خونین خیره به در، در حال گداییِ ذرهایی آرامش بود سران...