EP.15

220 37 52
                                    

متاسفانه چک نکردم اگه ایراد داشت بگید درست کنم ووت و کامنت یادتون نره !


"ℳᎽ ℱᎯᏦℰ ℱᎯᏆℋℰℛ"







می‌دونم که همه میدونید همه چیز از یک مهبانگ خفن به وجود اومده ، آشوبی که توی اون لحظه کل جهان رو گرفته بود حالا با وجود جانگ هوسوک توی دل تهیونگ رخنه کرده بود ! آروم قدم برداشت و به سمت اون دو نفر رفت ! جونگ کوک زیادی به اون پسر نچسبیده بود ؟.. چرا تهیونگ حس میکرد هر لحظه ممکنه از کوره در بره و این جشن و با یک دعوای فیزیکی فیصله بده ؟

وقتی جونگ کوک متوجه حضور کیم تهیونگ شد آروم از بغل جیهوپ بیرون اومد و سمت تهیونگ برگشت !

"ایشون همون سوکیه ، یادته گفتم کمربند مشکی داره ؟ تازه لنز هام رو هم سوکی بهم هدیه داده ! "

کوک با همون لبخند پهنش که نصف بیشتر صورتش رو در بر گرفته بود سمت هوسوک چرخید و دست رو روی شونه اون گذاشت

"اینم تهیونگه ، فکر کنم قبلا در موردش بهت گفته بودم !"

جیهوپ لبخند ملایمی روی لب هاش نشوند اما این لبخند تضاد ترسناکی با رنگ چشم هاش و بی حسی چهره یخ زده اون داشت !

"درسته ..راجب شما زیاد برام گفته ! خوشحالم که بالاخره از نزدیک میبینمتون "

وقتی دست جیهوپ جلو اومد تا باهاش دست بده تهیونگ لبخند تمسخر آمیزی زد و خیلی حرفه ای اما طوری که جونگ کوک هم متوجه بشه دست اون رو کنار زد و یک قدم جلو اومد ،نگاه هر دو سرد بود ،هر دو بدون هیچ حرفی به چهره خنثی هم زل زده بودن و انگار هیچکدوم قصد تسلیم شدن نداشتن !جونگ کوک آب دهنش رو قورت داد و یکم قدم جلو اومد تا دست تهیونگ رو بگیره و اونو عقب بکشه اما قبل از این که کاری انجام بده حرفی که از بین لب های تهیونگ بیرون اومد اونو متوقف کرد

" کوک ،سوکجین بهم گفت توی آشپزخونه منتظرته ،فکر کنم کارت داره !"

نگاه تهیونگ هنوز هم روی چشم های یخی و چهره بی روح هوسوک بود ، جونگ کوک چطور از این مرد نمیترسید و اینقدر بهش نزدیک شده بود ؟

"اما ته سوکی تن......."

"من پیش دوستت میمونم ! تا تو برگردی..."

وقتی تهیونگ نزاشت حتی کامل حرفش رو بزنه نفس بلندی کشید و اخمو سمت آشپزخونه رفت ،چرا همیشه تهیونگ بهش زور می‌گفت ؟؟

"بهتره ازش فاصله بگیری !..."

جیهوپ آروم خندید و دستاش رو توی جیبش قایم کرد شاید چون نمی‌خواست کیم متوجه مشت شدن اونها بشه !؟ درست حدس زده بود اخلاق کیم دقیقا عین خودش بود ولی یک چند درجه مضخرف تر !

" اونوقت چرا باید این کار رو بکنم ؟"

تهیونگ نگاهی به اطراف انداخت و وقتی فهمید کسی متوجه بحث اونها نشده دوباره سمت جیهوپ برگشت

Trouble...(Vkook)Место, где живут истории. Откройте их для себя