خب، ببین!
جونگوک برای این برنامهریزی نکرده بود. واقعا نکرده بود، همینجوری یکهو اتفاق افتاد.
بعد از اینکه اون و تهیونگ جمعه قبل کارشون رو تموم کردن، تهیونگ به عنوان انتقام، اون هم برای اینکه بنظرش، جونگوک یکمی محکم بهش اسپنک زده بود، اون و بطری لوبش رو از خونه پرت کرد بیرون. اون میگفت که مطمئنه قراره کل باسنش کبود شه و جونگوک فکر کرد شاید این یکم ناعادلانست چون تهیونگ اون لحظه واقعا ازش لذت برده بود. به هر حال، تهیونگ پرتش کرد بیرون و جونگوک اونجا پشتِ دَر با یه بطری لوب توی دستش ایستاده بود، پس با خودش آوردتش خونه.
و اتفاقی که بعدش میوفته، چیزی نیست که بشه بابتش سرزنشش کرد.
اون احتمالا یه وسواس روانی در مورد اینکه توی هر کاری بهتر از تهیونگ باشه داره، و این تقصیر خودش نیست. همینیه که هست و اون در این لحظه اینجاست، توی یه حالت بین نشستن و دراز کشیدن توی تاریکی روی تختش، شب شنبه، با لپ تاپش روی پاهاش، در حال زل زدن به صفحه اصلی یه سایت پورن.
همهش تقصیر تهیونگه. جونگوک حتی توی عمرش دوبار هم پورن ندیده، واقعا، اما وقتی که دیروز از خونه تهیونگ برگشت از درون داشت میخارید.
تهیونگ جوری به نظر میومد که انگار میدونه چی به چیه و جونگوک نمیتونه قبول کنه که دانش کمتری ازش داشته باشه. فقط فرض کن! توی تخت از کیم تهیونگ بدتر باشی!
اون روز رفت خونه، درحالی که زیر لب در مورد اینکه تهیونگ از کجا میدونه کدوم لوب خوبه غر میزد. درنتیجه اون الان اینجاست و یکم جرئت توی خودش جمع کرده و منتظر شده تا همه افراد خونه بخوابن. اگه بخواد کاملا صادق باشه، بیشتر چیزهایی که داره میبینه میترسوننش.
همه چیزی که میتونه پیدا کنه ویدیوهایی با اسم " Boy pussy gets bred by daddy" هستش و تصاویری از آدمهایی که پارتنرهاشون رو مثل گروگانها بستهن، از دیلدوهای غولی استفاده میکنن و تا حد مرگ میزننشون. جونگوک مثل یه بچه ی ترسیده است و مدام در برابر نور صفحه لپ تاپ پلک میزنه.
تا جایی میشه گفت از خدا تشکر میکنه (شاید یکم ناجور بهنظر بیاد گه به خاطر این از خدا تشکر کنه ولی باز هم) که تهیونگ هیچ علاقهای به اینجور چیزها نشون نداده. بیشتر از هرچیزی جونگوک از این ترسیده که تا حالا نمیدونسته این چیزیه که آدمها معمولا انجام میدن، اون هیچ تجربهای نداره. تهیونگ ازش انتظار داره که دست و پاش رو ببنده و براش چشمبند بذاره؟
گرچه خیلی هم بد بهنظر نمیاد اگه واقعا اینکار ها رو باهاش بکنه...
ولی خب خوشحاله که اولینِ تهیونگ بوده. تهیونگ اونقدری هم تجربه نداره. فقط چند هفته از اولین بارشون گذشته.
از اون صفحه خارج میشه و درگیر پیدا کردن یکی دیگهشون میشه. باید یهسری ویدیوهای خونگی اون اطراف باشه؛ با آدمهای نرمال که پورناستارهای واکس شدهی معروف نیستن و روی داروهای تحریک کننده نالههای ترسناک نمیکنن!
أنت تقرأ
BLUE YOUTH (+16)
قصص الهواة....این یه ترجمه هست از فیکشن unbelievers، خیلی دوسش داشتم و همینطور تهیونگ و جونگوک رو... داستانِ کلی فرقی نکرده... اونها دشمن همدیگه ان و خیلی هم جوونن...