•ᝰPART 52☕️

Zacznij od początku
                                    

- چرا گریه میکنی؟ یادت رفته مردی که میگفت "وقتی اشک میریزی زیباتری" مُرده و حالا این مرد حاضره همه چیزش رو بده تا فقط اشکات رو نبینه؟

وقتی بکهیون با لحن خاصش صداش زده بود چانیول درحال انجام سخت‌ترین کار دنیا یعنی نشون ندادن واکنشی به بکهیون بود و وقتی بکهیون مثل بچه‌ها با مظلومیت و درموندگی خاصی مچش رو رها کرد و روی زمین نشست بالاخره مقاومتش شکسته شد و درنهایت صدای هق‌هق بکهیون تیر خلاصی برای قلبش بود تا تند و دردناک شروع به تپش بکنه...هفت سال گذشته بود پس چرا هیچ چیز بینشون عوض نشده بود؟
درواقع چرا همه چیز دردناک‌تر شده بود؟
چرا هنوز میتونست اشک بکهیون رو دربیاره؟
شاید اگه توی این هفت سال بکهیون ازش متنفر میشد برای خودش راحت‌تر بود و حالا اینطور اشک نمی‌ریخت و درد نمیکشید اما واقعیت این بود که اون دو درگیر احساسات عجیب مشترکی بودن که قرار نبود رهاشون کنن...احساساتی که فرای درد، عشق و وابستگی بودن!

+ نه...نه...من چیزی رو فراموش نکردم...من...من فقط دلم برات تنگ شده بود...

بکهیون طوری حرف زده بود که بهش ثابت کنه هیچ چیز رو درمورد اون فراموش نکرده بود و همین هم بیشتر بهش درد میداد...صادقانه دلش میخواست بکهیون بعد از گذشت تموم این سال‌ها بالاخره از دردهاش و چانیول گذشته باشه اما از طرفی هم به خاطر فراموش نشدنش خوشحال بود و این تضاد عجیب و دردناکی بین منطق و قلبش بود که به احساسات بدش شدت میداد و باعث میشد بیشتر از قبل از خودش متنفر بشه!

- تو مستی بکهیون، لطفا بیشتر نگو، نمیخوام فردا با یادآوری امشب پشیمون بشی!

با بیچارگی گفت و وقتی بکهیون سرش رو بالا آورد و با چشم‌های خیس قرمزش بهش خیره شد، به گذشته پرتاب شد و بکهیونی رو دید که همینقدر پاک و بی‌گناه به نظر میرسید!

+ صدام بزن...دوباره بهم بگو بکهیون...تو این بیچارگی رو درک نمیکنی...تو نمیفهمی من چطور میتونم عاشق اسمم باشم وقتی تو صدام میکنی!

لحن گیج بکهیون همراه نگاه درمونده‌ش اجازه‌ی هیچ صحبتی بهش نمیدادن...باید چی میگفت؟
قبل از این که بتونه لب باز کنه بکهیون دست‌هاش رو جلو برد و دست راست چانیول رو بین دست‌هاش گرفت و با احساس سردی دست چانیول با لب‌های آویزون پرسید:
+ دستات...چرا دیگه گرم نیستن؟ تو چرا عوض شدی؟!

- عوض نشدم فقط وقتی صدام زدی کل وجودم یخ زد!

به سختی و صادقانه جواب داد، بکهیون فقط سرش رو تکون داد و دست چانیول رو محکم‌تر فشرد.
+ پس بذار با دستام گرمش کنم
- من دربرابر تو تبدیل به ضعیف‌ترین مرد دنیا میشم، چطور جلوی خودم رو بگیرم و تورو به آغوش نکشم؟ اصلا به من فکر میکنی که چطور عقب بکشم و دوباره برای همیشه از زندگیت محو بشم وقتی حتی همین لمس کوتاهت هم قلب مُرده‌م رو به تپش انداخته؟

Hey Little,You Got Me Fucked Up [S2]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz