Part 8

673 75 28
                                    

با صدای پارس سگ ها از یغمای وجودم به توهم های دنیوی برگشتم یونگی کنارم ایستاده بود و به رو به رو خیره بود خندیدم دنیا قرار نبود ولم کنه تا فقط نفس بکشم حتی برای لحظه ای اسوده میتونستم صد ها دلار خرج کنم اما ممکن نبود زیرا روحی نبود که شاد بشه 

-چی شده ؟ 

پوزخندی زد و خندید لبخند هاش؛بر خلاف من ذره ای گرما در اونا وجود داشت روح اون زنده بود اما اسیب دیده 

- دد بزرگ

تنها کلمه ای که تو مغزم اکو میشد "جین"بود اون نباید اینجا بود لیاقت جین بیشتر از اینا بود جین مهم بود و شاید مهم ترین فرد زندگیم من جین رو دوست داشتم اما من برای اون فقط وسیله ای برای ارضای روحش بودم نه بیشتر نه کمتر جین میخندید اسیب دیده بود قسم خورده بود که عاشق نشه؛مثل من ...منو جین شبیه هم بودیم اما اوج تفاوت رو داشتیم خنده داره ... 

- جین نباید اینجا باشه 

 -میره خونه نامجون برده جدیدت باید بمونه بخاطر اون میاد

نفسمو بیرون دادم هنوز در میان یغما و زندگی بودم مغزم چیزی رو درک نمیکرد سیگارمو به سمت یونگی دراز کردم سیگار با  زیبایی درون دستش جا شد و اونو نزدیک لبهاش کرد دود غلیظشو ازاد ساخت دودش سرطان زا تر از خودشه؛جالبه اما سرطان واقعی دوست نداشته شدن توسط یونگی بود ارزو هایی که خود را به گورستان کشانده اند،لب هایی که در میان لب هایش زندانی شده اند اما همه پوچی بیش نبود 

-تو هم باید بری یونگیا 

- نه ته اتفاقی قرار نیست به من بیوفته 

روی زمین زانو زدم و دستمو به سمت سر کریستین بردم خنده ای بهش کردم اون سگ هیچ وقت منو گاز نمیزد بهم اعتماد داشت ؟ یا فقط میدونست که صاحبشم ؛ اونم بازی این جهنم رو میشناخت 

- اگه یه روزی بکشمت ناراحت میشی 

اهمیتی نداشت مرگ و زندگی کسی واسم اهمیت نداشت حال زمین بد بود خیلی بد شاید سفید ؟ درسته سفید مثل بهشت اما هنوز جهنمی بیش نبود شاید این اتش درونم بود اتشی که گرمایی نداشت و فقط میسوزاند درد میکشیدم درد درد درد به صورتی که انگار قراره بخشیده شیم انگار که از جهنم به بهشت تبعید خواهم شد 

اما؛فارغ از اینکه بهشت یا جهنمی وجود نداشت و اون فقط جهنم کیم تهیونگ بود نه کمتر و نه بیشتر یه حس یه حرکت یه شخص میتونست جهنمشو به بهشت بدل کنه و یا جهنمشو به تاریکی بکشونه 

نگاهی به صورت یونگی انداختم و از جام بلند شدم و دستمو به سمتش بلند کردم 

-روهیپنول*

( روهیپنول یا فلونیترازپام که در زبان عامیانه به داروی تجاوز معروف هست به شدت اعتیاد اوره و به داروی خودکشی نیز معروفه اگه بیشتر از یک گرم برای یه فرد بالغ با  بدن سالم استفاده شه اسیب جدی میرسونه و همینطور باعث میشه قربانی های تجاوز چیزی یادشون نیاد ) 

Vous avez atteint le dernier des chapitres publiés.

⏰ Dernière mise à jour : Mar 07, 2022 ⏰

Ajoutez cette histoire à votre Bibliothèque pour être informé des nouveaux chapitres !

Accursed || vkook⁺¹⁸Où les histoires vivent. Découvrez maintenant