part.2"Be our baby"

Start from the beginning
                                    

جیمین: مهم نیست بریم؟

توی ماشین فقط سکوت بود و صدای برخورد بارون به شیشه ماشین.. اینجا همیشه بارون میومد...

_خوش اومدین خانم

خ پ : ممنون سبوک شی .. این جیمینه پسرم

_ عاا بلعه خوش اومدین مرد جوان .. خانوم پسر زاییدین یا فرشته؟ چقدر خوشگلین شمااا

لبخند خجالتی زدم

جیمین: ممنون آجوما

آ ک: سلام

خ پ : او سلام عزیزم.. ببین کی اومدههه

آ ک: این جیمینه؟ چقدر بزرگ شدی پسرم

تعظیمی کردم و یه لبخند کمرنگ زدم و بغلش کردم..

آ ک : خوشحالم بالاخره اینجا میبینمت... باید با پسرامم آشنا بشی ..

جیمین: عام چیزه دیروز تو تولد جیهیون آشنا شدیم..

آشنا؟؟؟ فقط آشنایی؟ عین یه موچی شل شده وا دادم و بوسیدمشون اونم چییی اولین بوسمم با دو تا داداش جذابم بوده

آ ک : پس برو بالا اتاق رو به رو پله ها اونجان...

تعظیمی کردم و به سمت پله ها رفتم جلو در وایسادم و اروم در زدم و بعد درو باز کردم..

کوک فقط با یه شلوارک و بالاتنه برهنه داشت فورت نایت بازی میکرد و تهیونگ با اون جلیغه و شلوار تنگ جذابش و سیگار نیمه سوخته تو دستش با اخم به یه برگه ای ک به نظر مهم بود نگاه میکرد

تهیونگ: آجوما گفتیم ک چیزی نمیخوایم میشه بری حالا

جیمین: آجوما رو نمیدونم ولی مطمئنی دلت میخواد منم برم مستر کیم...

صدای تکون خوردن مهره های گردنش رو شنیدم وقتی با اون سرعت سرش رو بالا اورد و با چشمای براقش و مبهوتش بهم نگاه کرد..

با دست بهش اشاره کردم که ساکت باشه... اروم پشت صندلی کوک رفتم و از پشت روش خم و شدم و زیر گوشش که هدفون گیم روش بود رو بوسیدم

جیمین: عصر بخیر گیمر جی کی

به سرعت صندلی رو چرخوند ک باعث شد پام به لبه صندلی گیر کنه و تو بغلش بیفتم..

تهیونگ: کی بهت اجازه داده انقدر خوشگل بشی؟

جیمین: اسپرمای بابام

کوک: ریدی تو احساساتش

و صدای خنده سه تامون بود که اتاقو پر کرده بود

جونگ کوک: چه عجب از این طرفا

جیمین: تصمیم گرفتم یه چند روزی بمونم

تهیونگ یه دسته از موهای لخت فرشته رو به روشو و پشت گوشش فرستاد

تهیونگ: چه خوبب ولی حیف ما داریم بر میگردیم سئول

Brothers or mafiaWhere stories live. Discover now