هری جلوی در ایستاده بود و با پاش سنگ های روی زمین رو به اطراف شوت می کرد

آنه بعد از پیدا کردن مبایلش به سمت در خونه حرکت کرد اما با جای خالی هری مواجه شد

با تعجب اطراف نگاه کرد اما وقتی پیداش نکرد استرس سراسر وجودش رو گرفت

سریع در خونه رو باز کرد و رفت داخل به سمت آشپزخونه حرکت کرد اما چیزی اونجا نبود

کل طبقه پایین و گشت اما چیزی نبود

سمت اتاق هری دوید قسمت هایی از کف اتاق با خون خشک شده پوشیده شده بود

در حموم رو باز کرد اونجا پر از شیشه خورده و رد خون بود اما اثری از هری نبود

از خونه دوید بیرون و سمت ماشین رفت به امید اینکه شاید هری نخواسته توی خونه بیاد و خجالت کشیده از گفتنش و حالا توی ماشین نشسته باشه

اما اونجاهم اثری از پسرش نبود

Flash back
.
.
.

هری جلوی در ایستاده بود و با پاش سنگ های روی زمین رو به اطراف شوت می کرد اما یک دفعه در خونه باز شد و به داخل کشیده شد

از ترس خواست جیغ بزنه اما نیرویی مانعش می‌شد روی هوا معلق بود و هرچی دست و پا میزد فایده ای نداشت

اشکاش شروع به ریختن کردن و میدونست معنی این ها چیه

این یعنی هنوز تموم نشده هنوز انتقام تامیلنسون ادامه داره

اما بیشتر از این نتونست به چیزی فکر کنه با ضربه ای که به گردنش خورد چشماش بسته شدن و آروم گرفت

End of flash back
.
.
.

چشماش رو باز کرد اما مکانی که درونش حضور داشت لرز تنش رو بیشتر می‌کرد

اون تو زیرزمین بود

همون زیرزمینی که لویی به قتل رسیده بود همون جایی که مهد سیاهی روح لویی بود

اما هنوز سر و کله لویی پیدا نشده بود با یاد آوری مامانش خون تو رگاش یخ زد

لویی میخواست ازش انتقام بگیره برای همین آورده بودش به زیر زمین اون هری رو آورده بود تا به همون روشی که خودش به قتل رسیده کار اون رو هم یکسره کنه

یعنی قرار بود مادرش رو هم به روشی که مادر خودش به قتل رسیده بود بکشه

اما هری میمرد هری طاقت نمی آورد انه همه چیز هری بود اگه توریش می‌شد چی

هرچی توان داشت و جمع کرد تو پاهاش و از روی زمین کثیف و خاکی زیر زمین بلند شد و به سمت پله ها رفت

اما به محض اینکه پا روی پله اول گذاشت پاهاش سر خورد و آماده افتادن روی زمین بود که روی هوا معلق موند

Haunted (L.S) completed Where stories live. Discover now