Double Date

1.4K 242 416
                                    

وقتی وارد اتاقش شد، همونطوری بود که ترکش کرده بود. همون سردی همیشگی رو داشت. حتی با وجود اینکه اون عملاً توی این اتاق زندگی می‌کرد، بازم هیچ نشونه‌ای از زندگی اینجا حس نمی‌شد.

هنوز مدت زیادی از برگشتنش نگذشته بود که شروع کرد خودش رو سؤال پیچ کنه.
نکنه با برگشتنش اشتباه بزرگی کرده باشه؟ نمی‌دونست.
نکنه هری از زیر توافقی که کردن شونه خالی کنه؟ شاید.
اگه هری سر حرفش نمونه دوباره قراره دلش بشکنه، حتی اگه به این عادت کرده باشه. شاید بهتر بود این توافق‌نامه رو روی کاغذ بیارن و جفتشون هم امضاش کنن.

مثل بیشتر وقت‌ها توی اتاقش سکوت مطلق حاکم بود و می‌تونست صدای دم و بازدم خسته‌اش رو بشنوه. هرچند این اوضاع فقط مال اتاقش نبود؛ توی طول نیم ساعت برگشتنشون به خونه، هری نه تنها به خودش زحمت نداد یک کلام حرف بزنه، بلکه حتی نگاهشم نکرد.

به خاطر اینکه تونسته بود جلوی هری بایسته به خودش افتخار می‌کرد. این یه دستاورد جزئی بود، اما بازم دستاورد به حساب میومد. ازش نخواست معشوقه‌هاش رو کنار بذاره، این واقعا احمقانه بود که فکر می‌کرد اون حرومزاده‌ی بی‌احساس به حرف همسرش گوش میده. اما حس تحقیری که وقتی اون زن از اتاق خواب همسرش بیرون اومد بهش دست داد انقدر زیاد بود که انگار اون هیچ چیز جذابی نداره و انقدری غیرقابل تحمله که هری رو دل‌زده کرده و باعث شده اون معشوقه‌هاش رو به همسرش ترجیح بده.

بعد از گذاشتن وسایلی که برداشته بود سر جای خودشون و مرتب کردنشون، روی تختش دراز کشید و امیدوار بود هرچه زودتر خوابش ببره.

***

یکی دو روز از اون اتفاق گذشته بود و اوضاع مثل همون موقعی بود که هنوز دست به فرار نزده بود. تنها تفاوتش این بود که هری دیگه کسی رو به خونه نیاورد و این نشون می‌داد هنوز روی حرفش مونده.

توی اتاقش نشسته بود و درحالی که داشت "Riverdale" رو میدید ، قهوه‌اش رو مزه مزه می‌کرد که صدای اس‌ام‌اس گوشیش رو شنید. زین بود.

زی: برای فرداشب برنامه‌ای داری؟

ابروهاش با گیجی توی هم رفت. اگه زین می‌دونست برنامه‌ی هر روزش "هیچی" هست، ممکنه چی بخواد؟

تومو: نه... چرا؟

درحالی که منتظر جوابش بود، اپیزود رو پاز کرد چون نمی‌خواست چیزیش رو از دست بده.

زی: داشتم به یه قرار دوتایی فکر می‌کردم...

فاک! کاش گفته بود آره، سرش شلوغه و برنامه‌اش هم کندن یه سوراخ برای چال کردن خودشه.

Blue Ice.Место, где живут истории. Откройте их для себя