your hair make me cry part7

105 6 0
                                    

هر دفعه محم تر از دفعه قبل لب های پسرک را میبوسید زبانش را بین زبان او میچرخاند گاهی هم کل زبان او را در هانش میکشید و می مکید و انگشتانش را درون گردنش فرو میکرد اما جونگ کوک فقط بی حرکت ایستاده بود و داشت سعی میکرد بفهمد چه اتفاقی دارد می افتد ، بوی توت فرنگی داشت توماس را دیوانه میکرد سرش را خم کرد و به سمت گردن او رفت لیس میزد و بو میکرد ،لحضه ای فکری به ذهنش خطور کرد که مارکی روی گردنش بگذارد که با ضربه ای محکم به سرش به روی زمین پرتاب شد ، میدانست ان پسر انقدر هم ارام و لطیف نیست اما نه آنقدر که با پایه بوم به سر او بکوبد ، توماس دیگر هوشیار نبود حتی درد لگد های که میخورد را حس نمیکرد و فوهش را نمیشنید ، میخواست مثل احمق ها بلند شود و مانع رفتن او شود اما جونگ کوک انقدر عصبانی بود که دست های او را زیر پایش له کرد و رفت ، جنگل کاملا تاریک شده بود و توماس میتوانست سرپا شود ،نمیتوانست اتفاقی که اتفاد را باور کند شاید انتظارش را  نداشت بلند شد و به دنبال بوم گشت اما تنها چیزی که بود یک تکه چوب شکسته با رد کفش روی آن بود ، موهای قهوه ای پسرک چشم هایش پیران آبی او همه خراب شده بودند رد کفش دقیقا روی موهای او بود برای خود توماس هم عجیب و حقارت امیز بود اما نگاه به آن تابلو و موهایی که روی ان ها پا گذاشته شده باعث میشد او مثل احمق ها گریه کند ، قرار بود او پسرک را بدزدد قرار بود آزارش دهد اما الان خودش آسیب دیده تابلوی شکسته را برداشت و برگشت آخرین باری که گریه کرده بود را به یاد نمیاورد شاید باید از آن پسر فاصله بگیرد، او به یک نقطه ضعف نیاز نداشت به چشم های پسرک در نقاشی نگاه کرد با  حالت چشم هایش وقتی او را بوسید خیلی فرق داشتند او این وحجه پسرک را دوست نداشت، اما محکم تر از آن بود که  بیخیال او شود ، باید او را رام کند رام تر از همیشه به اتاقش رسید و تابلو را بازسازی کرد این آن جونگ کوکی بود که میخواست کاملا آرام و رام نگاه طولانی مدت به آن تابلو او را تحریک کرد با خودش گفت اگر تا فردا تحمل کنم باید مسئولیت کاری که کردی رو  قبول کنی جونگ کوک یا نه بهتره بگم مال  من......

𝒀𝒐𝒖𝒓 𝒉𝒂𝒊𝒓 𝒎𝒂𝒌𝒆𝒔 𝒎𝒆 𝒄𝒓𝒚 موهای تو من را به گریه می اندازند .VkokWhere stories live. Discover now