جونگ کوک .. جونگ کوک ...جونگ کوک، توماس چند بار اسمش را پیش خودش صدا زد پس اسمش این بود اینقدر درگیر اسمش شد که داشت فرصتش را از دست میداد پس او را صدا زد ، خیلی گرون تر از چیزی هستن که فکرشو بکنی ،جونگ کوک که برای به دست اوردن پول هر کاری میکرد ماهی ها را زمین گذاشت و به سمت او رفت و گفت مثلا چقدر ، توماس گفت خب شاید 700هزار تا اگه بیاریشون 500 تا گیرت میاد پسرک خنده ای زد و به سمت صخره رفت ، لبخند شیرینی داشت آنقدر که میشد درونش غرق شد ، اما هنوز هم نمیتوانست مطمئن باشد پسرک سالم برمیگردد پس به دنبالش رفت به صخره ها که رسید تی شرتش را در اورد و شروع کرد بدنش آنقدر زیبا بود که پوشاندش ظلمی در حد توماس بود محو تماشای بدنش بود که کیفش را در دست های او دید جونگ کوک با خوشحالی به سمتش رفت و گفت امیدوارم سر قولت مونده باشی ، میخواست جوابش را بدهد اما محو نیپل های صورتی او شده بود آنقدر زل زد که پسرک هم فهمید و لباسش را پوشید و باز هم از آن پسرک خنده رو تبدیل شد به بچه ای جدی توماس کیف پولش را باز کرد و پولی که قولش را داده بود به پسرک داد ، اما قبل از تحویل آن گفت اگه پول بیشتری میخوای فقط کافیه بعد از ظهر بیای جنگل من و کیفم منتظرتیم ، جوری پول را به او داد که فرصت لمس کردن دستش را داشته باشد ، انگشت های بلندش را دور مچ کوچکش کشید ، این پسر همه جوره داشت او را دیوانه میکرد ...
امیدوارم خوشت بیاد ^^
![](https://img.wattpad.com/cover/289806992-288-k486975.jpg)
YOU ARE READING
𝒀𝒐𝒖𝒓 𝒉𝒂𝒊𝒓 𝒎𝒂𝒌𝒆𝒔 𝒎𝒆 𝒄𝒓𝒚 موهای تو من را به گریه می اندازند .Vkok
Romanceچه اتفاقی می افتد اگر نقاش معروفی با حوس های غیر انسانی زیبا ترین شخص دنیا را ملاقات کند ..آیا او میتواند صاحب این زیبای باشد کاپل ویکوک ژانر عاشقانه _سایکو _اسمات_ آرتیستی🔞 وجود شما من رو انداره شیرتوت فرنگی با خامه خوشحال میکنه^♡^