your hair make me cry part2

255 9 1
                                    

جشنواره های پاریس تمام شدند و توماس خسته و بی حوصله تر از همیشه به کره برگشت تنها چیزی که میخواست فاصله هر چه بیشتر از مردم و شهر بود
درذهنش دلتنگ دریای زرد بود پس یک بلیط به سمت جزیره ججودو گرفت مطمئن بود در آنجا میان مردم روستا خبری از زیبایی نیست پس با خیال راحت ابزار نقاشی اش را برداشت و به راه افتاد ، اول های صبح بود که به آن جا رسید، خسته نبود پس به سمت ساحل رفت ،ماهی گیران مشغول کار بودند .روی صخره ای نشست و تماشا کردن را شروع کرد چشم های بی قرارش میان آن مرد های خشن و درشت هیکل به دنبال زیبایی بودند ، خنده تمسخر آمیزی زد و نقاشی را شروع کرد، نقاشی کشیدن بدون سوژه انسانی با زیبای چشم گیر برای او سخت بود، حتی دست هایش هم مایل نبودند پس قلم را کنار گذاشت و رفتن ماهی گیران را تماشا کرد مشغول بود که میان تمام آن کثیفی و بهم ریختگی صدفی را درون دست های به سفیدی برف و به ظرافت گل برگ های گل رز دید ، آن دست ها متعلق به یک پسر بودند بیشتر نگاه کرد در هر نقطه فقط زیبایی میدید باورش نمیشد انگار که سکه ای طلا در میان  میان علف های بی مصرف پیدا کرده بود ، باز هم اتش و حس نیاز جدیدی کل وجودش را فرا گرفت این بار حس نیاز برای به دست آوردن آن پسرک...

𝒀𝒐𝒖𝒓 𝒉𝒂𝒊𝒓 𝒎𝒂𝒌𝒆𝒔 𝒎𝒆 𝒄𝒓𝒚 موهای تو من را به گریه می اندازند .VkokWhere stories live. Discover now