🍓صبحونه🍓

1.4K 201 10
                                    

+ممنونم جانگکوکا من میرم صبحونه درست کنم اگه خوابت میاد برو بخواب اگه نه بیا باهم صبحونه بخوریم

جانگکوک مردد به تهیونگ نگاه کرد

_خوابم نمیاد میشه بیام صبحونه بخوریم؟

+البته بریم

جانگکوک پشت سر تهیونگ راه افتاد و وارد آشپزخونه شد

+بشین
پشت میز غذا خوری نشست و به تهیونگ نگاه کرد کرد تهیونگ اول دکمه قهوه ساز و زد و بعد مربا و کره و شکلات و نون تست رو میز گذاشت و قهوه رو تو دوتا ماگ ریخت و یکیشون جلوی جانگکوک گذاشت و یکیشم برای خودش رو صندلی نشست

_بخور جانگکوک خجالت نکش  
جانگکوک سری تکون داد و شروع کرد به خوردن بعد چند دقیقه کنار کشید

+دوست نداشتی؟؟میخوای چیز دیگه برات بیارم؟؟؟

_نه دوست داشتم فقط دیگه سیر شدم

+مطمئنی تو فقط دو تیکه خوردی خجالت نکش بخور

_نه من سیر شدم

+باشه

بعد تموم شدن صبحونش بلند شد و میز و جمع کرد و برگشت طرف جانگکوک

+من میرم سرکارم کارم داشتی شمارمو
گذاشتم کنار تلفن خونه بهم زنگ بزن بعد تموم شدن کارم میام خونه تا برام توضیح بدی خب؟

_اوهوم چشم

+حوصلت سر رفت تلوزییون نگاه کن تو یخچال هم خوراکی هست

_باشه

تهیونگ خوبه ای گفت و به سمت اتاقش رفت لباساشو با کت شلوارش عوض کرد و از اتاق اومد بیرون جانگکوک که رو کاناپه جلو تلوزییون نشسته بود  نگاهی به تهیونگ کرد
کفشاشو پوشید و به سمت در رفت
+من رفتم

_بای بای

سوار آسانسور شد و دکمه پارکینگ و زد با صدای دینگ‌ آسانسور ازش بیرون اومد و سوار ماشین شد و به سمت شرکت را افتاد

__
ووت یادتون نره شوکولاتا🍓🍭🥛

𝒃𝒂𝒃𝒚 𝒋𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌💕☁️Where stories live. Discover now