🍓فرار🍓

1.9K 255 11
                                    

علامت (+)تهیونگ
علامت ( _ )جانگکوک
____________

عروسکشو از زمین برداشت و شروع به دویدن کردن بخاطر اینکه کفش نداشت کف پاهاش پر زخم شده بود یکم که دور شد وایساد نگاهی به دور و برش انداخت توی یه پارک بود بخاطر اینکه ساعت ۲شب بود کسی اونجا نبود به سمت یه نیمکت رفت و روش نشت هوا سرد بود و اون فقط یه هودی نازک تنش بود پاهاشو تو شکمش جمع کرد و عروسکشو بغل کرد و سرشو گذاشت روش

کش و قوسی به بدنش داد و بلند شد بلاخره کاراش تموم شد و الان میتونست برگرده خونه کتشو از رو صندلی برداشت و رفت بیرون سوار ماشین شد و حرکت کرد بعد رسیدن ماشینو پارک کرد و وارد خونه شد لباساشو از تنش در آورد و یک قهوه برای خودش آماده کرد قهوه رو توی ماگش ریخت و به سمت بالکن رفت نگاهی به آسمون کرد و قهوشو نوشید بعد تموم شدنش خواست بره تو که چشمش به جسم صورتی جم شده رو نیمکت پارک که رو به روی خونش بود افتاد چشماشو ریز کرد و با دقت بیشتری نگاه کرد از این فاصله معلوم نبود چیه پس شونه هاشو بالا انداخت و وارد خونه شد ماگ رو روی اپن گذاشت و به سمت اتاقش رفت روی تختش دراز کشید و چشماشو بست پنج دقیقه بعد از رو تخت بلند شد فکرش همش پیش اون جسم صورتی بود اگه یه بچه بود چی پس تند یه پالتو با شال گردن پوشید و از خونه خارج شد به سمت پارک رفت وقتی کم کم بهش نزدیک شد حدسش درست بود و اون یه پسر بچه بود کنارش رفت و خم شد دستشو گذاشت رو شونش و آروم تکونش داد

+کوچولو...هی

با صدایی چشماشو باز کرد و به مرد رو به روش نگاه کرد ترس به وجودش سرازیر شد

+اینجا چیکار میکنی بچه...گم شدی؟

سرشو به معنای نه تکون داد

+پس تو این هوای سرد اینجا چیکار میکنی
آب دهنشو قورت داد

_فرار...کردم

ابروهاشو بالا انداخت

+از کجا؟

_بهزیستی

+خدای من چرا فرار کردی

_اونجا...اذیت...م میکردن

+اینجا سرده بیا بریم خونه من بعد تعریف کن

_ن..ه...نمیخام

+قول میدم اذیتت نکنم خب بیا

مردد به مرد روبه روش نگاه کرد و سرشو تکون داد خواست از نیمکت بلند شه ولی دست مرد نذاشت
+کفش نداری پاهات زخمه صبر کن بغلت کنم
عروسکشو از رو نیمکت برداشت و بغلش کرد و به سمت خونش راه افتاد

___________
اولین بوکمه امیدوارم خوشتون بیاد:)
💗☁️

𝒃𝒂𝒃𝒚 𝒋𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌💕☁️Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin