🎭
برای جزئیات بیشتر میتونید با خوندن وبتون Save me شروع کنید و با بازی BTS Universe Story ادامه بدین. بااینحال من اینجا داستان هرشخصیت رو مرور میکنم.^^
__________________________________
خب، حالا هر شخصیت رو از سه زاویه مورد بررسی قرار میدیم:
- تراژدی؛ که در وبتون Save me نشون داده شد.
- دلیل؛ که در بازی BTS Universe Story مشخص شد.
- و راه حل؛ که در کتاب های نوت 1و2 پیدا شد.
.
.
- نامجون -
تراژدی؛
در 11 آپریل سال 22، نامجون تو ایستگاه گاز با یه مشتری دعواش میشه؛ مشتری بعد از پر کردن باک، پول رو روی زمین پرت میکنه تا نامجون برش داره. این باعث ایجاد یه دعوا میشه و درنهایت نامجون راهی زندان میشه.
دلیل؛
پول همیشه منبعِ دائمیِ بدبختی و ناامیدی و محرومیت واسه نامجون بوده. اون همیشه دو تا سه تا کار پارهوقت داشته تا بلکه بتونه هزینههای بیمارستان پدر مریضش رو پرداخت کنه. به همین دلیل اون توی کانتینر زندگی میکنه و گاهی هم تو اتاق استراحت ایستگاه گاز میمونه. اون باید عشقش به کتاب هارو کنار بذاره و بخاطر بودجهاش، برای خرید اونا دست نگه داره. این دلیلیه که اون نتونست برای برداشتن پول زانو بزنه و بخاطرش مورد توهین قرار بگیره.
راهحل؛
جین صبر میکنه و اجازه میده همه چیز بین نامجون و مشتری مثل همیشه پیش بره، اما به محض اینکه مشتری پولو روی زمین میندازه تا نامجون اونو برداره، جین جلو میاد، پول رو برمیداره، و اونو به مشتری میده. اینکارِ جین جلوی دعوای نامجون و مشتری رو میگیره و نامجون رو از زندان رفتن نجات میده. :)
.
.
- جونگکوک -
تراژدی؛
11آپریل سال 22، همون شب بعدتر از حادثهی نامجون، جونگکوک موقع پرسه زدن تو خیابون عمدا یه دعوا با اراذل اوباش راه میندازه، و بعدش خودشو به بالای یه ساختمونِ در حال ساخت میرسونه تا بپره پایین!
دلیل؛
پسرا خانوادهی اون بودن، ولی جونگکوک دیگه باهاشون در ارتباط نبود. این باعث شد که اون حس کنه خانوادهاش هیچ اهمیتی بهش نمیدن. هیچکس اهمیتی بهش نمیده.
*یه چیزی بگم؛
جونگکوک راه رفتن روی لبهها رو دوست داشت و همیشه اینکارو انجام میداد، ولی میدونید چرا؟ چون هربار که اینکارو میکرد، یکی از پسرا، و اغلب یونگی، دستش رو میگرفتن و ازش میخواستن که اینکارو نکنه. اون این دستهای کمک کننده رو دوست داشت، انگار که بهش میگفتن باید به سمت اونا بره، که جایی که ایستاده جای اون نیست. و شاید، دستای اونا همون دلیلی بود که اون روی لبهها راه میرفت...
راهحل؛
بعد از اینکه جین توی ایستگاه گاز نامجون رو نجات داد، نامجون دعوتش کرد تا بعد از کار، تهیونگ و هوسوک رو ببینن. جین درمورد بقیه ازش پرسید، و نامجون گفت که دیگه زیاد باهاشون در ارتباط نیست، ولی هوسوک هنوزم با یونگی در ارتباطه. جین نامجون رو تشویق کرد تا به هوسوک زنگ بزنه، و این یه تاثیر دومینویی داشت؛ نامجون به هوسوک زنگ زد و ازش خواست به یونگی زنگ بزنه و دعوتش کنه، و یونگی هم قبل از اینکه جونگکوک تصمیم بگیره از روی ساختمون بپره پایین، بهش زنگ زد.
یعنی؛
نامجون-> هوسوک-> یونگی-> جونگکوک :)
YOU ARE READING
BTS Universe | BU
Fanfictionهمهچیز دربارهی خطِ داستانیِ دنیای بنگتن. °• BTS Storyline °• Bangtan Universe Story | BU
