Part 2💙

5.7K 965 120
                                    


طبق روتین همیشگیش سر ساعت 6صبح از خواب بیدار شد.
عادت داشت دوساعتی رو صرف صبحونه و چک کردن پرونده هاش تو خونه کنه و بعد از اون اگه جلسه ی دادگاه داشت به دادگاه، و در غیر این صورت به دفترش میرفت.

و امروز کار مهم تری داشت که تمام شب قبل فکرش رو مشغول کرده بود. خوندن دفتر خاطرات!

بعد از اینکه دست و صورتش رو شست از اتاق بیرون رفت و با آرامش ذاتیش از پله های پیچ در پیچ خونه پایین رفت و برای خوردن صبحانه وارد آشپزخونه شد.

مثل همیشه تنها بود و خانوم اوه از قبل میز صبحانه رو آماده کرده بود. پدر و مادرش معمولا صبح به این زودی بیدار نمیشدن اما حدس میزد شب قبل کلا از خونه ی خواهرش برنگشتن.

میز صبحانه مثل همیشه کاملا مفصل چیده شده بود اما تهیونگ بر خلاف هر روز میل چندانی به صبحانه نداشت و تنها به چند لقمه ی کوچیک بسنده کرد و بعد از برداشتن ماگ قهوه اش راهی اتاقش شد.

بعد از اینکه پشت میزش نشست ماگ رو گوشه ی میز قرار داد و دفتر قدیمی رو مقابلش گذاشت. از صفحه ای که شب قبل علامت گذاری کرده بود اون رو باز کرد:

20 فوریه :

خیلی وقته که سراغت نیومدم روزهای خیلی بدی داشتم.
اما قبل از خبرای بد بذار برات از یه اتفاق خوب بگم.

مادرم بلاخره موفق شد حضانت جیمین رو از پدرش بگیره.
همسر دوم مادرم واقعا آدم خوبی نیس. اون من و مادرم رو کتک میزد و حتی پسر خودش جیمین رو هم اذیت می‌کرد.
وقتی مادرم ازش جدا شد نتونست جیمین رو با خودش بیاره. اما حالابلاخره تونستیم ثابت کنیم اون مرد ثبات روانی نداره و جیمین برای همیشه اومد پیش ما.

اون فقط 14سالشه. باور کن خیلی بامزه اس. من دوست دارم همیشه لپای نرمشو بکشم و گاز بگیرم.

خیلی دوسم داره و اینکه کوکی هیونگ صدام میزنه خیلی دوست داشتنیه!
میدونی من بعد از مدتها دارم آرامش رو توی وجود مادرم میبینم و این خیلی خوبه!

خیلی حاشیه رفتم نه؟ آخه خیلی برام سخته که از اتفاقات دیگه ی این چند روز بگم که حسابی منو بهم ریخت!
اما مثل اینکه برای خالی کردم خودم چاره ی دیگه ای جز پناه آوردن به صفحات تو ندارم!

دوروز بعد از اینکه به دیدن شین هه رفتیم جلسه ی توجیهی برگذار شد و من و تهیونگ هم گزارشمون رو ارائه دادیم.
چون پرونده ی حساسی بود یکی از بهترین وکیل ها رو برای پرونده انتخاب کردن.
شکایت نامه ای علیه پدر شین هه مبنی بر کودک آزاری و وارد کردن صدمات عمدی تنظیم شد.
کم کم گزارش این قضیه به روزنامه ها و نشریات هم کشیده شد و برادر تهیونگ یعنی کیم سوکجین که از خبرنگارها و نویسنده های یکی از بزرگترین مجلات سئوله نقش مهمی توی انتشار این گزارش داشت.

Broken pieces(vkook) (Completed)Where stories live. Discover now