ƈԋαρƚҽɾ 8

208 48 258
                                    

*استایل پسرا کاور چپتر*

〖 Zayn P.O.V  〗

بعد از اینکه دستش رو از دستم بیرون اورد، از روی صندلی بلند شد.

من رو مخاطبش قرار داد

لیام:کاری با من ندارید؟

زین:نه همه چیز گفته شد.

لیام:پس فردا میبینمتون، بای

به طرف در رفت

زین:بای

به محض اینکه در اتاق بسته شد، خودم رو روی صندلی انداختم.

و با بچه ها شروع کردیم درمورد بحث کردن درمورد محصول ها.

بحث که تموم شد نایل از جاش بلند شد.

نایل:اگه دیگه بحثی نمونده، من برم.

زین:نه بحثی نیست.

بعد اینکه از ما خدافظی کرد از اتاق بیرون رفت.

رو کردم سمت پسرا

زین:وویی، دوستش چه جیگر بود.

لویی:مثلا مدل بود، خو باید جذاب باشه دیگه‌.

زین:نه، این یکی فرق داشت، ابهت خاصی داره این لعنتی روش کراش زدم.

شان:مسیح، فکر کنم اینم به لیست هزار کراش هات اضافه شد.

زین:دارم میگم این فرق داره، این خودش یه لیست جداست.

لویی:دور از این بحث ها بلند شید یه بیرون بریم.

زین:کجا بریم؟

لویی:یه جا.

شان:خب کجا؟

لویی با لحن حرصی ای رو به ما گفت

لویی:خفه شید دیگه اه، یعنی تو این لندن به این بزرگی یه خرابه ای نداره گُمشیم توش؟

با لحن خوشحالی گفتم

زین:بریم بار، چند وقته مست نکردم.

شان:موافقم، خیلی هم خوب.

لویی:منظورم یه جایی غیر از بار بود.

زین:خو تو دهن وا نمیکنی که بگی اون یه جا کجاست، بریم همونجا.

لویی:اوکی، قبول بریم بار.

شان:پس پاشید بریم.

از روی صندلی ها بلند شدیم، بعد از برداشتن وسایل هامون به سمت در اتاق رفتیم و ازش خارج شدیم.

به سمت آسانسور رفتیم، سوار آسانسور شدیم و دکمه ی P رو زدم.

با هم از آسانسور خارج شدیم و به سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم.

زین:کدوم بار بریم؟

لویی:فرقی نداره‌.

ماشین رو روشن کردم و به سمت بار رز (Rose)  روندم.

Dark light [L.S] [Z.M]Where stories live. Discover now