Part 26 ✨

Depuis le début
                                        

جونگوو تنه ای به یوتا زد و از اون مکان خارج شد.
یوتا لعنتی فرستاد و از‌ پسر لاغری که با سرعت به طرف خروجی‌ حرکت می کرد پرسید : کجا میری کیم‌ جونگوو؟؟؟

جونگوو جوابی نداد و فقط میدل فینگرشو برای یوتا تکون داد. یوتا عصبی دستی میون موهاش کشید، دوست نداشت جونگوو رو ناراحت کنه و از طرفی حق رو‌بهش نمی‌داد و‌ نمی‌خواست جونگوو خودش رو‌ برنده این بحث بدونه و فکر کنه یوتا با سکوتش کوتاه اومده! به دنبال جونگوو رفت اما قبلش یکبار دیگه به دوستش تذکر داد : مراقب باش یونگ!

-
-

مطمئن نبود چند دقیقه شده که به آب استخر زل زده و خودش رو درگیر عکسبرداری کرده.
جهیون خیلی آروم از پشت بهش نزدیک شد و‌ کنارش ایستاد. خودش رو‌ کمی خم کرد و به صفحه گوشی تیونگ چشم دوخت و به حالت های مختلفی که تیونگ عکس‌ می‌گرفت نگاه می‌کرد. کفش های تیونگ درست روی لبه استخر‌ قرار داشتن و تیونگ کمی به جلو متمایل شده بود.
جهیون با احتیاط دستشو‌ جلو برد و آروم زمزمه کرد : مراقب باش نیفـ....

اما هنوز جمله به اخر نرسیده بود که تیونگ از ترس حضور شخص پشت سرش، تعادلش رو از دست داد و توی استخر افتاد.
جهیون دستشو به طرفش گرفت اما تیونگ اصلا متوجه نبود و فقط برای جلوگیری از غرق شدنش دست و پا می‌زد.
آب توی دهانش رفته بود و زیر پاش خالیِ خالی بود و چیزی تا اینکه به کف استخر برسه، باقی نمونده بود.
جهیون اول فکر‌ کرد حتما داره شوخی‌ میکنه و‌ شنا بلده اما تیونگ با صدای بلند نفس می کشید و با حرکات سریع دستش آب رو بدتر به اطراف می پاشید. سرفه می‌کرد و‌ گاهی برای تنفس تقلا می‌کرد اما تنها چیزی‌ که وارد دهانش می شد، آب بود.
جهیون با یه جهش توی استخر پرید و خودشو به تیونگ رسوند. دستشو گرفت و اونو به طرف خودش کشید و با صدای بلند گفت : گرفتمت. بومر من اینجام ! بس کن اینطور خودتو سنگین میکنی.

تیونگ به سختی دستشو دور گردن جهیون گذاشت و سعی کرد تا جایی که میتونه خودشو بالا بکشه. بدنشو به جهیون چسبونده بود. حالا فقط پلک‌ می‌زد تا آب روی‌ مژه هاش رو‌ کنار بزنه و‌ دقیق تر به صورت پسری که همین الان نجاتش داده بود ، نگاه کنه.
قلبش مثل گنجشک می زد و به‌خاطر نفس های پی در پی که می کشید حرکات قفسه سینه‌اش قابل رویت بود. با ترس به چشماش نگاه کرد ، گرچه هنوز هم اب از مژه هاش می‌چکید اما به سختی تونست چشماشو روی‌ صورت جهیون ثابت کنه.
آب سرد بود و‌ لب های قرمز شده تیونگ می لرزید. همونطور‌ که نفس‌های داغش روی‌ صورت جهیون می رقصیدن به حرف اومد : خواهش می‌کنم، منو محکم بگیر ، نذار غرق شم.

𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞 Où les histoires vivent. Découvrez maintenant