بدون اجازه دفاعیه دادن از طرف یوتا ، ایستاد و از اون دو نفر فاصله گرفت. این یه مورد تکراری بود ؛ بحث های بیخودی که اکثر مواقع آخرش منجر به پرتاب کردن اشیای مختلف می شد.
جونگوو تنها کسی بود که اونجا از جواب دندون‌ شکن تیونگ‌ خرسند شده بود.

یوتا عصبی خندید ، با حرص لبشو با دندون گزید و در انتها چشم غره ریزی به تیونگ رفت : نه صبر کن انقدر تند نرو لی تیونگ. من همیشه با تو‌ خوب بودم. من مراقبت بودم ... تو گاهی بهم فشار می اوردی و درسته منم سریع جوش می اوردم و از کوره در می رفتم اما همیشه باهات خوب بودم و‌ بهت توجه داشتم که اونم بخاطر این مزخرفاتی که میگی نبوده. تو نمیتونی انقدر بی انصاف باشی!!

باورش نمی شد تو همچین موقعیتی تیونگ این حرفارو‌ بهش زده ؛ تیونگ عزیزش در عوضِ تایید حرفای یوتا که دوست چندین ساله‌اش بود جلوی جونگوو‌ پشتشو خالی کرد و به بدترین نحو حرفای اونو نقض می کرد.
تیوگ اصلا حوصله بحث کردن با یوتا رو نداشت. باید هرچه سریع تر به این موضوع خاتمه می‌داد وگرنه تا خود صبح باید با هر دو نفرشون کل کل می‌کرد.
همونطوری که به طرف استخر پر شده قدم بر می‌داشت با بیخیالی لب زد : باشه تو درست میگی. من اشتباه کردم، حق با توئه.

فقط چند ساعت تا شروع سال جدید باقی مونده بود اونوقت باید می نشست و با یووو دعوا می‌کرد ، دیگه از این وضعیت روانی کننده خسته شده بود!
موبایلشو دراورد و اونو برعکس کرد ، لبه استخر نشست. موبایل شخصیش رو پایین برد تا از سوژه جدیدش عکس بگیره.

یوتا میون درگیری لفظیش با جونگوو که همچنان ادامه داشت ، متوجه نزدیکی بیش از اندازه تیونگ به استخر شد، ناخوداگاه داد زد : هی لی تیونگ از اون کوفتی فاصله بگیر ، تنها چیزی که امشب کم دارم خیس شدن لباسام اونم به‌خاطر نجات دادن یه پسر قدر نشناسه.

تیونگ یه لبشو بالا داد و صدایی دراورد : حواسم هست قهرمان.

" اونجا عمق هفت متریه لی تیونگِ خود شیفته."

تیونگ‌ چشماشو‌ چرخوند و‌ به یوتا نگاه‌ کرد : میشه انقدر تو کار من دخالت نکنی و به ادامه بحثت برسی؟

𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞 Where stories live. Discover now