part 12...Mark

240 35 7
                                    

تو اتاقش دراز کشیده بود. اگر می تونست کله جفتشو می کند. با حرص بالشتو چنگ زد و تو دیوار کوبید.

۲ ساعت قبل

کنار پدرش راه میرفت و با چشم دنبال جفتش می گشت.

بی حوصله کنار میزی ایستاد و یه لیوان نوشیدنی گرم برداشت. سرشو که بلند کرد جفتش رو دید که اون طرف سالن ایستاده بود.

هانا : هی بیبی

خواست سمتش بره ولی هانا از طریق لینک جلوش رو گرفت.

هانا : سمتم نیا، برگرد و نگاهم نکن.

هیسو صورتشو چرخوند و گفت : چرا نیام دیوونه..

هانا : لو میریم...

هیسو با حرص گفت : ازت متنفرم...

هانا با شیطنت گفت : خودتم می دونی عاشقمی..

هیسو : خفه شو عشقم

هانا یهو جدی شد و گفت : برو تو اتاقت هیسو و اصلا پایین نیا.

هیسو : چرا؟

هانا : لطفا بهم گوش بده.

هیسو : تا نگی چرا نمیرم.

هانا خشن گفت : وقتی میگم برو یعنی برو..

هیسو : جهنم میرم فقط بترس از روزی که گرگم کاملا بالغ بشه.

زمان حال

تو ذهنش داشت هانا رو کتک می زد. که در یهو باز شد.

هیسو : کی هستی؟

زن سیاهپوش جلو رفت دستمال حاوی مایع بی هوش کننده رو روی دهن آلفا گذاشت. هیسو دست و پا زد ولی بدنش هنوز ضعیف بود نتونست مقاومت کنه. کم کم چشماش سنگین شد.

..........

دختر روی کولش رو بالاتر کشید.

میها : حواست رو خیلی جمع کن، با نهایت سرعت برو.

تسی : حواسم بهش هست.

هیسو رو روی صندلی عقب خوابوند. پتویی روش کشید.

..........

میها وارد جلسه پک ها شد. سمت هانا رفت تو گوشش زمزمه کرد : کار انجام شد، وسایل ریکلوس رو هم گذاشتم تو ماشین، اماده ایم که بریم.

هانا خودش رو عصبی نشون داد.

کنار ریکلوس رفت. و کنار گوشش گفت : پاشو...

ریکلوس عصبی پاشد و گفت : کی؟

هانا : معلوم نیست.

ریکلوس فوری از تالار بیرون رفت.

آزراس بلند شد. کنار هانا رفت و گفت : چی شده؟

هانا اروم گفت : هیسو رو دزدین، کار این حروم زاده ست. همینجا نگه ش دار ما میریم دنبالش می گردیم. این میشه عاقبت راه دادن یه گرگ سفید قاتل تو قصرت..

Aroma Passion Where stories live. Discover now