تو اتاقش دراز کشیده بود. اگر می تونست کله جفتشو می کند. با حرص بالشتو چنگ زد و تو دیوار کوبید.
۲ ساعت قبل
کنار پدرش راه میرفت و با چشم دنبال جفتش می گشت.
بی حوصله کنار میزی ایستاد و یه لیوان نوشیدنی گرم برداشت. سرشو که بلند کرد جفتش رو دید که اون طرف سالن ایستاده بود.
هانا : هی بیبی
خواست سمتش بره ولی هانا از طریق لینک جلوش رو گرفت.
هانا : سمتم نیا، برگرد و نگاهم نکن.
هیسو صورتشو چرخوند و گفت : چرا نیام دیوونه..
هانا : لو میریم...
هیسو با حرص گفت : ازت متنفرم...
هانا با شیطنت گفت : خودتم می دونی عاشقمی..
هیسو : خفه شو عشقم
هانا یهو جدی شد و گفت : برو تو اتاقت هیسو و اصلا پایین نیا.
هیسو : چرا؟
هانا : لطفا بهم گوش بده.
هیسو : تا نگی چرا نمیرم.
هانا خشن گفت : وقتی میگم برو یعنی برو..
هیسو : جهنم میرم فقط بترس از روزی که گرگم کاملا بالغ بشه.
زمان حال
تو ذهنش داشت هانا رو کتک می زد. که در یهو باز شد.
هیسو : کی هستی؟
زن سیاهپوش جلو رفت دستمال حاوی مایع بی هوش کننده رو روی دهن آلفا گذاشت. هیسو دست و پا زد ولی بدنش هنوز ضعیف بود نتونست مقاومت کنه. کم کم چشماش سنگین شد.
..........
دختر روی کولش رو بالاتر کشید.
میها : حواست رو خیلی جمع کن، با نهایت سرعت برو.
تسی : حواسم بهش هست.
هیسو رو روی صندلی عقب خوابوند. پتویی روش کشید.
..........
میها وارد جلسه پک ها شد. سمت هانا رفت تو گوشش زمزمه کرد : کار انجام شد، وسایل ریکلوس رو هم گذاشتم تو ماشین، اماده ایم که بریم.
هانا خودش رو عصبی نشون داد.
کنار ریکلوس رفت. و کنار گوشش گفت : پاشو...
ریکلوس عصبی پاشد و گفت : کی؟
هانا : معلوم نیست.
ریکلوس فوری از تالار بیرون رفت.
آزراس بلند شد. کنار هانا رفت و گفت : چی شده؟
هانا اروم گفت : هیسو رو دزدین، کار این حروم زاده ست. همینجا نگه ش دار ما میریم دنبالش می گردیم. این میشه عاقبت راه دادن یه گرگ سفید قاتل تو قصرت..
YOU ARE READING
Aroma Passion
Fantasy-می دونم تو یه آلفایی ولی لونای من باش.... +من نمی تونم ........................ -خب که چی این که بتام نمی زاره عشقم رو داشته باشم. +تو نمی فهمی من چقدر تحت فشارم... ............................ -یه بار تو زندگیت به من گوش بده و برو دنبالش حتی اگر ج...