part 14... forgiven

228 34 9
                                    

وارد اتاق شد ، جفتش رو دید که با دستاش به تخت فشار میاورد.

هیسو : هانا ... آه خیلی گرمه انگار دارم می سوزم.

هانا با اینکه ضعف داشت سعی کرد خودش رو سریع به میتش برسونه.

هانا : راته هیسو ... آروم باش.

هیسو دستش رو سمت هانا دراز کرد. هانا آروم دست میتش رو گرفت.

هیسو هانا رو روی تخت هل داد و خودش روش قرار گرفت.

. . . . . .

جیا با عجله لباس خوابش رو عوض کرد. عصبی سمت سالن اصلی خونه دوید.

جیا : اینجا چه خبره؟

میها : بشینید براتون بگم.

تسی، لیزی و جیا نشستن و با چشمای کنجکاوشون به میها خیره شدند. تسی با اینکه قضیه رو می‌دونست بازم با شنیدنش عصبی می شد.

میها : اندرو رو که می‌شناسید، آلفای پک گرگ های سفید ... این حروم زاده سر یه سری مشکلات که با هانا داره برای اذیت کردنش به آزاراس یه پیشنهاد صلح میده. شرط صلح کردنش ازدواج کردنش با هیسوعه آزاراس هم تصمیم می گیره هرطور شده این معامله رو انجام بده. حتی بعد از اینکه هانا بهش میگه جفت هیسوعه و قصد اندرو از پیشهاد احمقانه ش میگه ، آزاراس گوش نمیده. هانا هم تصمیم می‌گیره هیسو رو بدزده. احتمالا قراره جنگ رخ بده. پس می خوام همه تون آماده هر چیزی باشید.

تسی : می‌رم تیمم رو آماده کنم.

جیا بدون هیچ حرفی سمت طبقه بالا دوید. در اتاقی که اون چهار نفرتوش می‌موندن رو باز کرد وقتی حتى وسایل شون رو هم ندید ، فهمید بدکلاهی سرش رفته.

میها فوری خودشو به جیا رسوند و گفت : چی شده جیا؟

جیا با حالت شوکی گفت : من گند زدم ، تقصیر منه .... غریبه تو شهره ، نفوذی داریم.

میها : دقیقا چی کار کردی جیا؟

..........

بتا ماشين رو جلوی در نگه داشت و گفت : رسیدیم آقای دنورز .

از ماشین پیاده شد ، تشکر سرسری از راننده کرد و به نگهبان علامت داد که در رو براش باز کنه. نگهبان با دیدن آلفاش دروازه رو فوری باز کرد.

تا وارد شد یک اسب از ایستگاه نگهبانی برداشت و سمت مرکز فرماندهی شهرش رفت.

به محض وارد شدنش به ساختمون فرماندهی اسم مشاور ش رو فریاد زد.

ریکلوس : چری .... کجایی؟

چری داد زد : چی شده؟ بیا تو اتاق کارت آقای نابغه ...

سریع وارد اتاق کارش شد.

چری : چرا انقدر زود برگشتی ؟

ریکلوس : گوش بده بهم احتمالا قراره جنگ بشه دیوار ها رو تقویت کن. همه ی راه های ارتباطی رو ببند ، هرکی از خارج از اون دیوار لعنتی اومده رو بازداشت کن.

Aroma Passion Onde histórias criam vida. Descubra agora