20

1.3K 207 263
                                    

شرط اپ: ووت:+٧٠ كامنت:+١٧٠
....
نايل شيشه ي ماشين رو پايين داد: خسته نباشي مت
متيو لبخند زد و در ماشين رو براش باز كرد: سلام اقاي هوران سلام خانوم.
نايل از ماشين پياده شد و متيو به سرعت در طرف ماريا رو باز كرد: خوش اومديد. من ميتونم ماشينتونو پشت ماشين اقاي استايلز پارك كنم؟
نايل لبخند زد: البته كه ميتوني فقط وايسا من يه چيزايي بايد از صندوق عقب بردارم.
متيو بلافاصله گفت: لطفا بفرماييد داخل قربان. من براتون ميارم. اقاي ماليك و اقاي پين منتظر شمان.
نايل موافقت كرد و بعد از اينكه دست ماريا رو گرفت از وسط محوطه ي زيباي خونه رد شد.

.....
با صداي خنده ي نسبتا بلند پسرا چشماشو باز كرد و فهميد كه اونا طبق قرارشون اومدن بهش سر بزنن. كمي قفسه سينشو ماساژ داد و از جاش بلند شد. قصد نداشت لباساشو عوض كنه فقط جلوي اينه وايساد و موهاشو به عقب فرستاد. كمي عطر روي گودي گردنش زد و در اتاقو باز كرد. درحالي كه گرسنش بود ولي احساس ميكرد نميتونه غذا بخوره و فقط دلش سيگار ميخواد و چه كسي بهتر از لويي براي كاراي ممنوعه؟
پاشو كه روي اولين پله گذاشت ليام اولين نفري بود متوجهش شد: بيدار شدي؟؟؟
لويي شات ودكاشو به مال هري زد: اقا ماه رويت شد بزنيد به سلامتيِ زين.
زين لبخند زد : به سلامتيِ من با خودم الكل بخور مرتيكه.

لويي خنديد و ليام از جاش بلند شد. خودشو به زين كه به ارومي از پله ها پايين ميومد رسوند و جوري كه فقط خودشون بشنون گفت: تو خوبي ؟
زين سرشو تكون داد و به ليام نگاه كرد: فكر كنم هنوز ميتونم چندتا پله رو بيام پايين
ليام با دلخوري به دستش كه براي گرفتن دست زين دراز شده بود نگاه كرد و به سرعت پايينش اورد: حق با توعه ولي دكترت گفته نبايد...
زين اخرين پله رو هم پايين اومد: اونا خيلي حرفا زدن ولي من قرار نيست گوش كنم.

بي توجه به ليام كه با ناراحتي نگاهش ميكرد روي مبل راحتي نشست و پاهاشو روي هم انداخت: خوش اومديد بچه ها
هري لبخند زد: خونه ي خودمونه زي تو خوش اومدي.
لويي به ليام كه كاملا معلوم بود ناراحته نگاه كرد: خب اگه گفتيد وقت چيه؟
هري بلافاصله جواب داد: سكس تاملينسون سكسسسس زود باش
چند لحظه سكوت مطلق و بعد صداي خنده ي بلند اون جمع باعث شد زين لبخند كوچيكي بزنه ولي همچنان صورت در هم ليام باعث ميشد به خودش لعنت بفرسته كه باعث اين ناراحتيه.
لويي دستشو روي پاي هري گذاشت: انقدر مشتاقي كه شلوارتو دراري لاو؟ همه روشونو بكنن اونور و صداشون در نياد
نايل شونه هاشو بالا انداخت و با يه بي تفاوتي نمايشي گفت: حالا ما صدامون در نياد صداي هري هم درنمياد؟

لويي كوسن مبل رو به طرف نايل پرت كرد: خفه شو مرتيكه صداي پسر من به تو چيه؟
ماريا جواب داد: دير رسيدي لويي صداي هري به كل دنيا ربط داره
_ نخير. منظورم اون صدا نبود. مثل اينكه بگه لو...
هري دستشو روي دهن دوست پسرش گذاشت: جدا تومو؟؟؟ واقعا ميخواي به اينا بگي كه من... گاد باورم نميشه.
ماريا همون طور كه ميخنديد گفت: كامان هز. صداي شماها خيلي خوبه. مطمئن باش همه مشتاقن كه بشنون.
لويي دست به سينه نشست و با غرور گفت: خب حالا كه مشتاقيد و خوشبختانه ما اينجا چهار تا خواننده داريم، پس زود باشيد اخرين اهنگتونو بخونيد ليام و ماريا هم نظر ميدن.
ليام با كلافگي گفت: چند سالته تومو؟ ٥ سال؟ اين كصشعرا چيه ميگي؟
لويي به زين كه در سكوت به حرفاي اونا گوش ميكرد نگاه كرد و با ارنجش ضربه ي ارومي به پهلوش زد: يه دهن برامون نميخوني دردسر؟
ليام منتظر جواب زين نشد: نخير براش خوب نيست
هري چشماشو چرخوند: دكتر نگفت نميتونه بخونه
_ولي نبايد بخونه
+چرا نبايد بخونه؟
_چون ممكنه نفس كم بياره اقاي استايلز. اهنگاي زين سختن
لويي چشماشو چرخوند: كامان ليام. حالا نفس كم بياره. مگه روي استيجه؟
زين پوزخند زد: من هيچ وقت نفس كم نميارم
ليام تاييد كرد: معلومه ولي الان شرايط فرق ميكنه.
هري خودشو توي بغل لويي انداخت: بخون ديگه زي. يه چيزي بخون حال كنيم.
زين با قاطعيت جواب داد: ديگه هيچ وقت نميخونم.

Sunrise In Hollywood(Z.M)Where stories live. Discover now