کیم جونگین با دسته ایی از گل های بابونه ، روی تخت کنار پنجره نشسته بود . در تیمارستانی که سیزده سالتمام سرپنهاش بود ،گریه می کرد و دلیل تمام این بدبختی ها پادا بود ! پادا ..صدای درون سرش که بیرون نمیرفت و ترکش نمی کرد .. ولی اینبار ، صاحب صدای ناشناس ، پادا اومده بود ! پسر بیست و دو ساله ، مشغول به تیز کردن چاقوی بُرندهاش ، لبخند میزد .. کشتنِ عامل بدبختی هاش ، آرزوی دیرینه اش بود . ----| در ذهن چانیول ، همیشه جمله ی " یه عاشق فقط به خوبی های معشوقش اهمیت میده و به نقص ها فکرنمیکنه " حاکم بود! اما حالا گیج شده بود .. چون کسی که مشکل داشت ، معشوقش نبود! خودِ عاشقش بود! و اون ..عاشقی که اونقدر درگیر معشوقش شده بود که تمام پولهاش رو صرف خرید گل برای اولین و آخرین عشقش بکنه ! ◇ SEKAI,CHANBAEK, SUPERNATURAL,TRAGEDY,ROMANCE،ANGST 'پادا به کره ایی به معنای دریا'