BABY GIRL [AU] Book1

By nsfwmarvel

182K 11.6K 4.5K

"اگه تا الان دیوونه نبودم .. فک کنم دارم مجنون میشم!" More

Baby girl
یک.ناپدری جذاب من
دو.خلسه ای به اندازه ی یک اغوش
سه.احمقانه های شيرين
چهار.کسی شبیه تو
پنج.نرو،عشق داره مياد
شیش.بوسه های شکستني
هفت.این پروانه ها ساکت نميشن
هشت.درسته؛تو آهنربایی
ده.کریسمس مبارک نيروانا
یازده.پيداي پنهان
دوازده.مجبور باش ولی عاشق نه
سیزده.اون دوست پسرم نيست!
چهارده.نفسهاي کشدار
پونزده.قرعه ای به نام اريک
شونزده.اشتباه نکن نيرا
هيفده.گیج شدن های بی ملاحظه
هیجده.باله،بنجامين،بدبختي
نوزده.از پرواز تا دورهمي
بیست.سقوط در عین ايستادگي
بیست و یک.شاید این نقطه ی عطفه
بیست و دو. نفس آبی
بیست و سه. قرمز شفا بخش
بیست و چهار.خشم و هیاهو
بیست و پنج. منطقه ی خطر
بیست و شیش . خودتو دوست داشته باش.
بیست و هفت . نور های رنگی
بیست و هشت . جوون و زیبا
بیست و نه . معجزه ها
30 . پایان
[^_^]
برای خواننده های این فنفیک 3>

نه.تنبیه یا لذت؟

9.9K 441 88
By nsfwmarvel

نگاهش ترسیده بود و نفساش سنگین تر از هروقت دیگه ای

نیشخندمو قورت دادم و سعی کردم لحنم جدی باشه:"و تنبیه!"

چشماشو بست و یجورایی خودشو اماده گوش دادن کرد

ولی من بدون حرف زدن دستمو گذاشتم زیر زانوش و بلندش کردم طوری که روی شونم بود و بعد شروع کردم چرخیدن

"زینننن نکن،نکننننن"

همونطوری جیغ میزد و بیشتر منو میخندوند،اون لعنتی چی فکر کرده؟

یه تنبیه؟ نکنه توقع داشت درکونی بخوره ؟

0
همونطوری که میچرخیدم پرتش کردم روی کاناپه و خودمو انداختم روش :"تنبیه خوش گذشت؟"

کنار گوشش گفتم و بلند خندیدم:"چون اون احمق عرضه نگه داشتن دوست دختر خودشم نداره چه برسه تور کردن پرنسس منو،اینبار میبخشمت!"

زبونشو اورد بیرون و نوک بینیمو لیس زد:"تو یه احمقی که فکر کردی جراتشو ندارم ببوسمت،اون فقط بخاطر مامانم بود!"

"حالام بخاطر ددیت مسکن شبم باش!"

زل زدم توی چشماش و انگشتمو از روی گردنش بردم پایین تر و از وسط خط سینه هاش تا بالای نافش کشیدم ، اون خیلی بکره اینو وقتی فهمیدم که با همین لمسای کوچیک دهنش شروع به لرزیدن کرد

زبونمو روی لب پایینش کشیدم و اروم مکش زدم و بعد جاهای کوچیک روی گردنش :"من...فک میکنم آمادگیشو .. داشته باشم!"

با نفس عمیق گفت و دوباره خندم انداخت:"برو اتاقت."

گیج بهم نگاه کرد و سرشو تکون داد:"پس.."

"برای تنبیه کردنت همیشه وقت دارم،برو!منم یکم به اینجاها برسم!"

چشمک زدم و با یه بوسه هلش دادم سمت اتاق خوابش

با قدمای گیج و ویج خودشو کشوند سمت اتاقشو درو بست

وقتی درو بست پقی زدم زیر خنده ، یه ذهن کثیف و یه بدن بکر

این چیزیه که یه شب نه.. برای کل زندگیم لازمش دارم!

***

Nirvana's pov

درو بستم و نشستم روی تختم و کلافه موهامو کشیدم

سخت ترین قسمت بودن با یه 'مرد' اینه که نمیتونی بفهمی براش کافی هستی یا نه!

و این بدترین بخش یه رابطس از نظر من!

ولی میدونی..من باهوشم و قراره بزرگ شم پس ممکنه دلم بخواد مثل ادم بزرگا برای شب اماده شم نه؟

در اتاقمو قفل کردم و کل لباسامو پرت کردم زیر تختم و جلوی اینه وایسادم ، جورابای شیشه ایه صورتیم که برای یه مسخره بازی از لوگان و اریانا هدیه گرفتمو پوشیدم و ست صورتیمو مخلوطش کردم

یه پارت جدید از من!

موهامو دور بدنم پخش کردم و یه تور نازک روی همه ی اینا پوشیدم

و یه چیز جدید به صورتم اضافه کردم ، رژ لب براق صورتی توت فرنگی!

توی 99% مواقع جواب میده!

چراغ خوابمو زدم و خودمو کشوندم روی تخت ، دراز کشیدم و سعی کردم نچرال بادیمو به رخ بکشم

این چیزیه که لازم دارم تا چیزی که بینمونه رو محکم کنم.

***

با ارنجم در اتاق خوابشو باز کردم و یه نگاه به دور اتاق انداختم تا پیداش کنم

ولی من فقط یه برق صورتی میبینم که شبیه..رژ توت فرنگیه؟ اره؟

لبمو گاز گرفتم تا نخندم و گند نزنم به هرچی که برام ساخته!

اون یه دختر بچس سعی میکنه بهترین باشه ولی نمیدونه همین بچگیش بهترینش میکنه!

بطری توی دستمو روی کنسول کنار تختش گذاشتم و با زانو روی تخت نشستم:"منتظر بودن برای تنبیه انقد لذت بخشه؟"

نیشخند زدم و دستمو روی کمرش گذاشتم و اوردمش بالا رو بروی صورتم:"این..فوق العادس میدونی؟"

توی صورتش زمزمه کردم و عین یه عروسک چینی روی بینیشو بوسیدم ،اون دقیقن شکل یه عروسک پشت ویترین شده..ظریف و غیر قابل دسترس!

دستای کوچیکشو توی موهام فرو کرد و بعد لباشو روی گردنم کشید:"کاملن برای تو..!"

این دیگه از حالت خنده دار داره تبدیل میشه به یه حالت.. سکسی ؟

سکسی برای یه دختر بچه 16 ساله واقعا کلمه درستی نیست ولی این واقعا سکسیه!

دستمو پشت کمرش کشیدم و روی چال کمرش فشار دادم:"کاملن برای من!"

شونشو گاز گرفتم و دوباره هلش دادم تا دراز بکشه و روش تسلط داشته باشم،زانوهامو دو طرف بدنش گذاشتم و بطری عزیزمو برداشتم:"تاحالا مزه مشروب کسی بودی؟البته که نه!"

خندیدمو بطریو روی بدنش کج کردم و گذاشتم قطره هاش روی بدنش بریزه و اونو بلرزونه ..

کمرشو داد بالا و یه نفس عمیق کشید:"این دیگه .. چی بود!"

اروم گفتش و لرزیدن زبونشو کاملن میشد حس کرد

دستاشو گرفتم به سمت بالا و لبمو از روی شونش به پایین کشیدم و هرجا رو چندبار میک زدم تا هم مزه ی مشروبو حس کنم..هم بدن بیبی گرلمو!

"زینی..!"

اسممو صدا زد و مجبورم کرد سرمو بلند کنم:"ددی!"

با نگاه گیجش حرفمو ادامه دادم:"فقط بهم بگو ددی!"

تک خنده ی ریزی کرد که با بوسم دهنشو بستم و زبون لرزونشو اروم مکیدم تا جایی که نفس کم اوردم:"این کامل نبودن داره منو دیوونه میکنه!"

با نفسای عمیق کنار گوشش گفتم و منتظر نموندم تا جوابمو بده

جامو باهاش عوض کردم و حالا اون روی من بود و سعی میکرد نیازشو مخفی کنه !

"بچرخ!"

اروم گفتم و کمرشو گرفتم تا کمکش کنم با باسنش بشینه روی من،از پشت دستمو روی بدنش کشیدم و خیلی اروم بند لباس زیرشو براش باز کردم و دستمو روی سینه هاش گذاشتم و ازین لرزش بدنش تمام بدنم شروع به داغ شدن کرد ، مثل یه تب مسری!

اونارو ول کردم و انگشتمو از پشت گردنش کشیدم تا روی چال کمرش و بعد زبونمو توی اونا فرو کردم

"تمام این سالها یه پرنسس سکسی کنار من زندگی میکرد و من فقط از دور نگاهش میکردم!"

اروم گفتم و موهاشو زدم کنار تا کاملن گردنشو کبود کنم

"تمام این سالها یه ددی فوق العاده طبقه پایین خونم میشست و فرندز نگاه میکرد ، در حقم اجهاف شده!"

خمش کردم و خودمو بیشتر جلو دادم تا کاملن به باسنش بچسبم:"تو..ازین مطمعنی؟"

سرشو اروم تکون داد و خودشو شل کرد تا روی من بیوفته ، دوباره جامون رو عوض کردم و اینبار بدون معطلی زانوهاشو روی شونه هام گذاشتم و لبمو روی شکمش کشیدم و زبونمو دور ستاره ی لعنتی نافش چرخوندم تا جایی که یه آه از دهنش بیرون اومد

چند لحظه کشیدم عقب و با فاصله بهش زل زدم ، یه ماهی کوچولو که توی خودش میپیچید و با لبای باد کرده و قرمز که هی گازشون میگرفت که صدای آهش در نیاد با اخم بهم خیره شده بود

من واقعا منتظر چیم؟

قرار نیست خرابش کنم ، بزارم باهام باشه و تا این حد باهاش پیش برم بعد باهاش در میون بزارم که باید یه مدت رو رابطمون کار کنیم!

نمیشه!

دستمو روی صورتم گذاشتم و یه نفس عمیق کشیدم ، اوکی

فقط انجامش میدم! همین!

دوباره روش خم شدم و انگشتامو روی پاهاش بردم درحالی که خودم لباشو کبود میکردم:"ریلکس باش،بدنتو شل کن اوکی؟ریلکس!"

زیر گوشش زمزمه کردم و با انگشتام پارچه ی نازک فاصله بین انگشتام و بدن داغشو کنار زدم ، این قراره خیلی سخت بشه وقتی میخوام خودمو کنترل کنم که ذره ذره این قداستو نبوسم و به فاک ندم!

اولین انگشتم از دهنم به پوسیش و بعد داخلش منتقل شد و بهم یه آه عمیق و یه بوسه عمیق تر داد

دومی با یه ضربه کوتاه زبون به سقف دهنم ادامه دار شد

و سومی سخت ترین قسمتش بود چون بیبی کوچولوی من کاملن فراموش کرده مادرش توی اتاق بغلیمونه

بعد ازون چندبار انگشتام عقب و جلو رفتن و در اخر با یه گرمی عمیق بیرون اومدن:"فاک،این چی بود؟"

نیرا با آه زمزمه کرد و بهم خیره شد وقتی نیشخند میزدم:"فقط اومدی!"

شروع به سرخ شدن کرد و چند لحظه بعد انگار نه انگار که خودشو برام آماده کرده بود و داشت توی دستام به فاک میرفت ، زیر لحاف قایم شد و صدای تپش قلبش هر لحظه بالا تر رفت!

لحافشو کنار زدم و محکم گرفتمش توی دستام و سرشو بوسیدم:"خوبی؟"

"امم..!"

"بگو که خوب بود!بگو که انگشتام کاملن برای بدنت خوب بودن!"

دستشو روی صورتم گذاشت و کنار گوشمو بوسید:"این بهترین حسی بود که توی این سالای عمرم تجربه کردم!"

"و هنوز کاملن تموم نشده!"

چشمک زدم و محکم بوسیدمش:"شبت بخیر پرنسس،قبل خوابت ارزو کن انقدر مطمعن بشیم که هیچ وقت مجبور نباشم تخت پرنسسمو خالی کنم!"

عقب عقب رفتم و تیشرتمو پوشیدم:"شب بخیر سوییت هارت!"

"شب بخیر .. ددی!"

Continue Reading

You'll Also Like

148K 7.9K 58
بیبی بوی /بیبی گرل/کیتن /ددی /مامی.... فانتزی دوس داری ؟؟! 🌈دنبال کینکای ددی و بیبی میگردی؟🔞 این بوک مجموعه همه ایناس 🦋 بیا و از خوندنشون لذت ببر...
29.9K 3.8K 82
نگاش که میکردی دوراتا بود! یه دختر ۱۵ساله که رفتار و حرف زدنش تحت تاثیر بلوغش بود 🙃 اما بعد از هر صبح گیر افتادن توی آسانسور با زین مالیک، مرد همسا...
159K 24.5K 39
_شروع... جئون جونگکوک یه راننده رالیه که بعد از یه مدت تصمیم میگیره دوباره به دوران اوجش بر گرده .... حالا چی میشه اگه همه چیز طبق خواسته هاش پیش نره...