03

579 65 88
                                    

با وجود اینکه عقلم یه چیز دیگه بهم میگفت من بازم برگشتم. جمعه و شنبه با جیمز و تیف قرار داشتم پس یکشنبه رو برای رفتن به خونه انتخاب کردم. تیف یکم غر زد و گفت مامانم قراره حالش ازم بهم بخوره. ولی این مامانم نبود که برای دیدنش میومدم.

زانوم اصلا اروم نمیگرفت، هی از هیجان و ترس تیک میزد و بالا پایین میرفت. ترکیب عجیبی برای حس کردن بود، حتی پروانه های توی دلمم گیج شده بودن. بال هاشون توی درونم شروع به پرواز کردن وقتی در باز شد و هری اومد بیرون. اون تو یه ماموریته، و به هیچکدوم از متلک هایی که از دهن ادمای مست به سمتش فریاد زده میشن اهمیتی نمیده.

"اسکل عجیب غریب!"

اون امشب فرق داره، هوشیار تره، بیشتر از فضای اطرافش خبر داره. من نشستم سر جام، از بین فضای های خالی بین مردم جلوم تماشاش کردم. هیچ نمایشی برای ورود به رینگ اجرا نمیکنه و مجری وقتی هری بهش هیچ وقتی برای معرفی نمیده دستپاچه میشه. شنل مشکیشو انداخت زمین و علاقش نسبت به جمعیت مشخصه که به زیاده. اون معمولا هیچوقت به جز رقیبش به چیزی بیشتر از اون نگاه نمیکنه ولی اینبار این حتی یه نگاه کوتاه و سرسری هم نیستش. یه گره ی داغی توی دلم هست، مثل حس لحظه هایی که توی قایم موشک قراره پیدات کنن.

هری دوباره یه نگاه کوتاه به جمعیت میندازه و گوینده از صحنه خارج میشه. گه گداری سر جاش وایمیسته، با دقت به مردم نگاه میکنه، خودشو به طناب ها میچسبونه تا دیدشو بیشتر کنه و بتونه مردمو شناسایی کنه.

داره دنبال یکی میگرده.

متاسفانخ نمیتونم صورتشو واضح ببینم؛ اگه میتونستم، میتونستم امیدوار باشم که بفهمم کی ذهنشو مشغول کرده. من سرجام مخفی میشینم و مبارزه شروع میشه، بین تشویق ها چندتا کلمه ی زشت زجر دهنده هم میشد شنید. اون نباید مجبور باشه که به این چیزا گوش کنه. موقعیتش مثل موقعیت یه حیوون قرنطینه شدست، مردم بهش اشاره میکنن و سرش با حرفای ظالمانه داد میزنن تا شاید بتونن عصبانیش کنن و صدای غرش اون حیوون رو بشنون. ولی هری قرار نیست اینبار گازشون بگیره.

جوهری که بازوی چپشو پوشونده پخش و کشیده میشه وقتی ازش استفاده میکنه تا جلوی حمله هارو بگیره و تلافیشون کنه. اون نه تنها مجبوره که در برابر مشت ها، ارنج ها و کوبیدن شونه ها دفاع کنه بلکه هری ضربه با زانو هم بلده. اون از یه ضربه ی راست جا خالی میده و با یه لگد محکم به رون مرده خشمشو به چالش میکشه.

من همچنان به خاطر ترکیب این ضربه ها حیرت زده ام، ضربه هایی که از هر قانونی رها شدن، بدون هیچ راهنمایی. تنها چیزی که مونده هدف زمین زدن دشمنته، ظاهرا به هر روشی که ممکنه. هری از پس خودش برمیاد، توی این شکل جدید مبارزه که شامل هیچ سیستم امنیتی ای نیست با وجود اینکخ بدوم شک بهش نیازه، مهارت داره. هر ضربه تماشاچی هارو به وجد میاره، تشنه ی اینن که بببنن ایا برنده میتونه یه ضربه فنی دیگه بهشون ارائه بده یا نه.

DARK | CompleteWhere stories live. Discover now