part 15

1.4K 246 138
                                    

هنوز برای هم خط و نشون میکشیدند و برای مهمونی حاضر میشدن و بهم قول میدادن نذارن هیونگاشون از دعواشون چیزی بفهمن و بعدش دوباره از هم متنفر شن حالا شاید با کمی مبالغه

برای بار هزارم تو آینه خودش رو چک کرد و بعد از برداشتن گوشی و کیف پولش از خونه بیرون اومد و تهیونگ رو دوباره با ماشین هیونگش دید و تصمیم گرفت حتما از این فرصت استفاده کنه و تهیونگ رو حرص بده در رو پشت سرش بست و سوار ماشین شد

+ اینبار قراره کجا بکوبی این ماشین بدبخت رو ؟

_ فک کنم خود تو گفتی امشب بهم نپریم نه ؟

+ گفتم جلوی هیونگ ها بعدشم من دارم واقعیت بی عرضه بودنت رو بیان میکنم بهت نمیپرم

پوزخند تهیونگ و سکوت مرگبار ماشین که با پخش شدن اهنگ panda شکسته شد و جونگ کوک رو به پارتی توی ذهنش دعوت کرد تا از حس مزخرف جنگش با تهیونگ دور کنه

بعد از پونزده دقیقه به خونه ایی که چانیول بهشون ادرسش رو داده بود رسیدند و از ماشین پیاده شدن و به طرف در رفتن و در زدن و منتظر باز شدن در شدن

با باز شدن در و دیدن پسر بچه ی اسم طولانی هیونگاشون  لبخند زدند و بعد از کشیدن لپش و ظاهر شدن تام و جری که باهم به صلح رسیده بودن و از روی لباس کاپلی شون بنظر میرسید حسابی باهم خوبن وارد خونه شدن

خونه ی هیونگ هاشون ترکیب فوق العاده ایی از رنگ سفید و طلایی بود و میتونست به وجد بیارتت

+ خونه ی قشنگی دارید هیونگ

بکهیون : نظر لطفته خرگوشک .... بشینید تا براتون شربت بیارم

و منظور کامل بکهیون از جمله ی بیارم این بود که بیام رو به روتون بشینم و پاهامو رو هم بندازم و با یه لبخند خبیثانه به چانیول دستور بدم که با چی و چجوری ازتون پذیرایی کنه

× چانیول این پیش دستیا به درد نمیخوره بنظرت اون پیش دستی قرمز ها بهتر نبود عزیزم ؟

جوری که کلمه ی عزیزم رو بیان میکرد معلوم بود نباید هیچوقت از روی ظاهر و لباس کاپلی قضاوت کرد

چانیول بیچاره پیش دستی ها رو به اشپزخونه برگردوند و پیش دستی های مدنظر همسر بی رحمش رو از ته کابینت بیرون کشید و جلوی مهمون هاش گذاشت و خواست بشینه که صدای همسرش متوقفش کرد

× وایسا حالا که بیشتر فکر میکنم .... بنظرم قبلیا بهتر بود میشه لطف کنی قبلیا رو بیاری عزیزم ؟

_ نه نه نمیخواد من از اینا خیلی خوشمــــــــ

÷ شوخی میکنی نه بک ؟ میدونی یه ربع سعی دارم اینا رو از کابینت بکشم بیرون ؟ چرا طلاق نمیگیری بری خونه بابات ؟

× معلوم نیست ؟ که تو رو عذاب بدم همسر عزیزم !

^ پاپا باز شما افتادید به جون هم ؟ حداقل به حرمت مهمونامون انقدر تام و جری بازی درنیارید خو اخه نمیگید من ناراحت شم ؟ چجوری دلتون میاد :(

💫 Please calm me down 💫Where stories live. Discover now