"به پاکیِ آب"

77 19 17
                                    

تیلور:

پلکهام از روی کم خوابی هر لحظه بیشتر به هم نزدیک میشد اما زیاد نمی گذشت که درد عجیبی در سرتاسر بدنم می پیچید،

و تمام شب رو با خیره شدن به سقف سفید روبروم که در حاله ای سیاه رنگ پنهان شده بود میگذرونم!

اتاق کوچکی که بدون وسیله گرمایشی گرم کردنش سخته حالا از در و دیوارش آتیش میباره.

از تخت سفتم به وان آب سرد حموم پناه بردم تا شاید کمی این داغی رو از بین ببرم

توی وان مملو از آب سرد دراز کشیدم و برای اولین بار تو این چند وقت احساس راحتی کردم

حس خوبیه زمانی که تو سرت رو زیر آب ببری و بعد از کم شدن اکسیژن دیگه نور خورشید و زیبایی های طبیعت رو نبینی!

ولی همیشه یه مانعی هست تا جلوت سبز بشه

زمانی که صورت مهربون و چروکیده پیرزنی که این همه سال خانوادم بوده توی ذهنم نقش میبنده همه چیز رو کنار میزنم
اون تنهام نذاشته پس من با چه رویی قادر به اینکار هستم؟!

کاش انسان ها مثل همین آب بودند

اونقدر پاک که کثیفی های ظاهر و باطن رو از بین ببرند و دنیا زیباتر از همیشه باشه،

آرامش بخش بودند و هنگامی که باهاشون هستی به هیچ چیز فکر نکنی و ذهنت خالی از افکار منفی و مملو از شادی باشه
و بی ریا که با یک نگاه پاکی های درونشون چشمانت رو نوازش بده و نه با دیدن پستی ها آرزوی کور بودن کنی!

درسته پسرها هم گاهی وقتها میشکنن و نابود میشن اما نه مثل دخترها

یه دختر شکست میخوره اما همه چیز رو تو خودش حبس میکنه
یه حصار اطرافش میکشه و مانع ورود افراد به داخل میشه و ترجیح میده تا فقط خودش با اون سختی بجنگه و دربرابرشون مقاومت کنه!

گاهی وقتها دلت میخواد روبروی چشمهای هزاران نفر اشک بریزی تا با تنهایی هات مقابله کنی و در آخر کم بیاری،

ولی روح پاک و لطیفت همیشه مانعت میشه،همونی که بعضی ها بویی ازش نبردن!

آری:

بعضی ها صورت زیبایی دارند اما با نزدیک شدن بهشون پشیمانی سرتاسر وجودت رو فرا میگیره!

و سخت ترین چیز اینه که با اون شخص آشنایی داری و فقط بیننده این هستی که دوستت در حال وارد شدن به دامی هست که اون شخص براش پهن کرده!

هیچکاری از دستت بر نمیاد چرا که اون کاملا خام شده و قادر نیست به حرفهات توجه کنه

و انسان عاشق هیچگاه قادر به شنیدن و فکر کردن نیست.
ولی انگار تعریف ما از عشق هم اشتباست!

با قدم های بلند اما آهسته به سمتشون رفتم و فقط میخواستم مثل یک مانع سرسخت عمل کنم

_«هی اش»

"Girls Life"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora