16

784 196 39
                                    

می نویسیم.

نه برای دیده شدن و شنیدن صدای دست صدها نفر،
نه برای روزی که بریم روی صحنه ،
سرمون رو بالا بگیریم و از داستان زندگیمون بگیم.

بگیم که آره؛ من از این جا شروع کردم.

دفترچه یادداشت ها.
نوت گوشی.
اپلیکیشن ها.

می نویسیم ،
نه برای اون چیزی که بهش رتبه می گن.
یک چیزی هست توی کلمات.
فراتر از اون ارزشی که "کامنت" تعریف می‌شه.

می نویسیم برای اون فردی که چشمهاش دنبال کلمه ای می گرده که توضیحش بده.

برای اونی که گیجه، داره می گرده و می گرده که یک نفر توضیحش بده.

" من خودم رو توی کلمات یک نفر دیگه پیدا کردم."

هیچ وقت برای کسی ننوشتم،
اما آدم های زیادی بودن که "انگار" برای من می نوشتن.

برای منِ گمشده.
همونی که گیج و سرگردون دور خودش می چرخید و کلمات، همیشه راهنماش بودن.

همون چاه عمیق و تاریک،
و کلمات نوری بودن که راهشو پیدا کنه.
که یاد بگیره اون شایعه ها حقیقت ندارن و کسی نیست که بتونه بهش بگه چی هست و چی نیست.
به جز خودش.

می نویسند،
نه برای شنیدن تحسین دیگران، بلکه برای یک چیزی که شاید بشه معنوی صداش کرد،
برای اونی می نویسند که باعث می شه فکر کنی چیزی بیش‌تر از حروف توی اون کلمات هست...
همونی که باعث می شه لبخند بزنی،
و همونی که اشکت رو درمی‌ یاره.

و شاید بشه اسمش رو عشق گذاشت، عشق به هرچیزی که باعث می شه همه اون ساختار اون قدری زیبا باشه که دلت بخواد فقط بلند شی ، تشکر کنی ، و تا ابد ادامه بدی.

ممنونم.

wordsWhere stories live. Discover now