14

884 239 30
                                    

من واقعا نمی دونم، شاید مشکل از منه، شاید من جدی می گیرم ، من گیر می دم ، من غر می زنم ، من صحبت می کنم وقتی که نباید بکنم .
من سعی می کنم بهتر باشم؛ ولی نیستم.

پس واقعا دلم می خواد بتونم با تمام وجودم فریاد بزنم ، خواهش کنم و بگم که:

اگه من اون چیزی که می خواید نیستم ، فقط دست از سرم بردارید.من حتی اونی که خودم می خوام هم نیستم ؛ چرا باید سعی کنم شبیه خواسته های شما باشم؟ *

اگه من نمی تونم اون دخترخوب آروم باشم که همه جا با لبخند نگاهش می کنن و می گن "ببین چه خانوم شده!" ، ولم کن !

پس راهت رو بکش و برو.می فهمی ؟
من اون نیستم، درسته ؟

من همونم که غر می زنه، که گیر می ده، که سریع می زنه زیر گریه، من همونم که با تاسف نگاهش می کنی و می گی: « خودشو حیف کرد.»

سعی خودم رو کردم.
نه که اون دختر خوب باشم ؛ نه.
سعی کردم کمی بهتر باشم ، بیشتر لبخند بزنم ، احترام بذارم به تو و عقایدت و سعی کردم هرچیزی که باعث می شه خودم رو سرزنش کنم رو از بین ببرم.

شاید کمی پیش رفتم... نمی دونم.
سه - چهار قدم جلو.
تو ندیدی.
می دونستی ؟

من واقعا خسته ام ،
و واقعا نمی خوام بهت بگم آدم خوبی ام.نه.
من ممکنه برای خیلی ها غیرقابل تحمل باشم، اما باور کن سعی کردم.

پس ازت خواهش می کنم ، لطفا ، لطفا ، لطفا این رو بفهم که من قرار نیست توی قالب خواسته های تو برم. من همین شکلی ام.

حالا هم فقط برو و ازم نخواه که صاف بشینم ، گریه نکنم ، نگو که زشته.

فقط برو و من رو با اضافه وزن لعنتیم و هزار و یک عیب دیگه که ازشون متنفری و من رو بابت شون سرزنش می کنی تنها بذار ، باشه ؟!

----------------------------------------------

یه متن متشابه اون قسمت که ستاره گذاشتم توی تلگرام و ... هست.

wordsWhere stories live. Discover now