part 10

2K 293 46
                                    

+من اومدم. آقای هولمز؟؟
-من اینجام..
+اوه. سلام..
-سلام..اون کی بود اومد دنبالت؟!
+آاا..هیچکی..دوستم بود..
زود رفتم بالا تا سوال پیچم نکنه..
نشستم رو تختم دستامو به زانوهام تکیه دادم مثل یه همستر کوچولو به سرعت ناخن شستمو میجوییدم..نمیتونستم تمرکز کنم..هنوز نمیتونستم باور کنم اون کسی که از اون قمارخونه اومد بیرون لیام بوده..شاید اون داشت یه داستان الکی سرهم میکرد تا منو از لیام دور کنه..ولی اون که اصلا نمیدونه من واسه لیام کار میکنم..
نمیدونم..نمیدونم..
دلم میخواست بیخیال همه چیز بشم و تو بازی هیچ کدومشون شرکت نکنم..
نمیشد..
هردوی اونا محل کار و زندگیمو میدونن..من نمیتونم اینجارو ترک کنم..اینجا تنها جاییه که من بهش پناه آوردم..
بلند شدم راه برم تا یکم آروم شم..
مشکل اونا به من ربطی نداره..
من به هرچیزی که لیام میگه گوش میکنم..مهم نیست کی مقصره یا کی دروغ میگه..من فقط پولمو میگیرم..
لیام فقط میخواد یکم اعتبار قمارخونشون رو بالا ببره پس مشکلی برای استایلز پیش نمیاد..
نه..نه لیام..زنگ نزن لعنتی..آخه چی جوابتو بدم؟
+بله؟!
-معلومه تو کجایی؟!
+ببخشید الان دیدم که زنگ زده بودی..خواب بودم.
-خب..دیروز چیکار کردی؟!
+اامم..هیچی..بازی کردم..
-چی؟ بلندتر حرف بزن.
+میگم بازی کردم دیگه..لیام من نمیدونم دیگه باید چیکار کنم؟!
-خیلی خب غروب بیا میریم یه کافه ای جایی تا حرف بزنیم.
+پس قمارخونه نرم؟!
-اونجا هم میری..
+باشه پس زودتر میام..
-بهت خبر میدم.

من نباید چیزی در مورد امروز بهش بگم..باید ببینم آخرش میخواد چیکار کنه..
از آسانسور پیاده شدم..کافه انقدر خلوت بود از همون دور لیامو دیدم که تنها نشسته بود..
-بالاخره اومدی..!
+حالا چرا اینجا؟
-حالا چه فرقی میکنه..بشین.
+من تا کی باید صبر کنم؟!
-تا وقتی که بیان و ببرنت پیش رئیس..
+بیخیال لیام..اونا منو انتخاب نکردن.
-خب هنوز زوده..گفتم که صبر کن.
+شاید اصلا دیگه اون کارو انجام نمیدن..تو از کجا میدونی؟!
-من بدون فکر کاری نمیکنم..همه چی مشخصه.
+خب اگه من با رئیس ملاقات کردم چیکار کنم؟
-قبلا که بهت گفتم..باهاش قرارداد میبندی..
+اینطوری منم مثل تو قربانی میشم خب.
-من واسه همین اینجام که بهت کمک کنم.
+نمیخوای بگی چطوری!
-ببین تو این مدت که قراردادو بستی منو تو زیاد کاری باهم نداریم فقط تو تعداد بازی که تو قرارداد امضا شده رو بهم میگی..من باید برنامه ریزی کنم تا حریف بازی آخرت بشم..
+چطوری اینکارو میکنی؟! احتمالش خیلی زیاده که تو حریفم نشی..
-این کار واسه من سخت نیست البته شاید به کمک تو هم نیاز پیداکنم..
+حالا چرا آخرین بازی!
-چون تو آخرین بازی معمولا کسی پیدا میشه که حاضر باشه تمام داراییشو بذاره وسط توهم همینکارو میکنی با این تفاوت که رئیس یه مقدار پول روت سرمایه گذاری میکنه و اون پولم میاد تو بازی.
+اینطوری که بد میشه منو تو حریف هم باشیم..اون وقت اون پول هردومون رو..
-نه نمیشه گوش کن..اگه تو به من ببازی من تمام پولارو میگیرم و سهمتو بهت میدم.
اینطوری واسه اون خیلی بد میشه...
-چی شده؟! تو حالت خوبه؟!
+ها..آه اره من خوبم..
قبلا واسه این کار خیلی انگیزه داشتم طوری که حس انتقام لیام هم به من منتقل شده بود و دلم میخواست هم لیام به خواستش برسه..هم من از اون وضع فلاکت بارم خارج شم..
ولی الان من با دیدن آقای هولمز هم جای خواب دارم هم یه حقوق خوب..و با دیدن استایلز نه انگیزه ای واسه شکستش دارم نه حس انتقام..

jackpot (L.S) [Completed]Where stories live. Discover now