"من زینم"
لبخند زد و دست مادر دایانا رو تکون داد.
"من... دوست پسر دایانا ام"
"اوه"
مادر دایانا گفت ، تعجب کرده بود.
"نمیدونستم دوست پسر داری"
"ندارم"
دایانا زیر لب گفت.
"چی گفتی؟"
"هیچی مامان. آم ، چرا نمیری با چندتا از مهمونا حرف بزنی؟"
دایانا مامانش رو از خودش و زین دور کرد قبل اینکه بچرخه و به پسر بیچاره حرفشو برگردونه.
"دوست پسر؟ دوست پسر؟ ما- ما دیگه با هم قرار نمیذاریم ، زین"
"واقعا"
زین با بی ادبی گفت ، بهش نزدیکتر شد.
"دفعه آخری که چک کردم ما هیچوقت بهم نزدیم. فقط- فقط تو فرار کردی ؛ از من"
"اینجوری نبود"
دایانا آه کشید و گیجگاهش رو ماساژ داد.
"من میدونم اینکه دیگه کسی رو دوست نداشته باشی چجوریه . و آماده نبودم تا دوباره اینو پشت سر بذارم"
"تو بهم اعتماد نداری"
زین آروم گفت.
صورت دایانا سریع نرم شد وقتی سرشو تکون میداد.
"نه ، من به خودم اطمینان نداشتم"
زین پیشونیش رو وقتی نزدیکتر میشد چین داد. وارد فضای شخصی دایانا شد. دستشو دراز کرد و یه رشته رها شده از موهای دایانا رو پشت گوشش گذاشت قبل از اینکه دوتا دستای اونو بگیره.
"دایانا- "
"مردم دارن بهمون نگاه میکنن"
دایانا زمزمه کرد و زینو از خودش جدا کرد.
"تو صبر نداری"
YOU ARE READING
Crippled | Complete
Fanfiction[COMPLETED] کی به پا احتیاج داره؟؟ (فن فیک های ناتوانی ؛ جلد سوم) [Persian Translation] (Zayn Malik AU) Translated By : @Weird_lili
فصل آخر
Start from the beginning