تهیونگ خم شد... زوم کرد...چشم‌هاش ریز شد: همون لعنتیه... همونی که وقتی بیرون بودم دیدم
زیر لب: و ناری اینو دیده بود... احتمالا واسه همین انقدر مضطرب بود...
تهیونگ مشتش رو روی میز فشرد چهرش عصبی شد
تهیونگ با خودش گفت: ناری... تو دقیقا وسط چی گیر افتادی؟ چه اتفاقی داره واست میوفته؟

همون لحظه گوشی موبایلش رو برداشت و شماره ناری رو گرفت به امید اینکه شاید جواب بده!

[اتاق ناری - تماس تهیونگ]

گوشی ناری هنوز روی تخت بود... ویبره کوتاهی رفت ناری با وحشت سرشو بلند کرد و صفحه روشن گوشیش رو دید

اسم تهیونگ رو که دید تازه به خودش اومد اصلا یادش نبود دیروز میخواست بره پیشش!

یک لحظه با خودش جنگید... بعد تماس رو وصل کرد اما قبل از اینکه چیزی بگه
تهیونگ با صدای نگران گفت: ناری؟ خوبی؟ کجایی الان؟ چرا هر چی زنگ زدم و پیام دادم جواب ندادی؟

ناری سعی کرد صدای لرزونش رو کنترل کنه: خونه‌ ام...خسته بودم یکم دیروز هم یه کار فوری پیش اومد مجبور شدم برم چطور؟

تهیونگ حالا دیگه میدونست ناری داره بهش الکی میگه اما هنوز نمیتونست چیزی رو مستقیم به ناری بگه چون شاید اونجوری همه چیز بدتر میشد
تهیونگ: ماشینت هنوز تو پارکینگه... کلیدش رو بده من برات میارم... نمیخوام دوباره بری اونجا

یه سکوت کوتاه بینشون شد ناری از شدت استرس ناخنش رو توی کف دستش فشار داد
ناری: نه... نه لازم نیست
اما صدای تهیونگ خیلی محکم و جدی بود: ناری!
ناری: گفتم نه تهیونگ... خودم میام برش میدارم

تهیونگ نفس عمیقی کشید و با همون لحن محکمش گفت: لازم نکرده خودم ماشینت رو میارم انقدر سعی نکن همه کار رو خودت انجام بدی
ناری به سختی لب زد: باشه... ممنون

وقتی تماس قطع شد تهیونگ موبایلش رو تو دستش فشرد
تهیونگ: بدجوری صداش میلرزید... ناری چیو داره پنهان میکنه؟ یه اتفاقی افتاده براش یا قراره بیوفته اگه اون مرد دوباره نزدیکش بشه... نابودش میکنم قسم میخورم!

[خونه]

تهیونگ جلوی در ایستاده بود قبل از اینکه دستش به آیفون برسه در باز شد و ناری بیرون اومد

ناری: اومدی؟
تهیونگ با اخمی که از نگرانی روی صورتش نشسته بود گفت: آره... اومدم سوییچ ماشینتو بگیرم تا بیارمش حالت چطوره؟

ناری: خوبم... فقط یکم خستم
تهیونگ مشکوک نگاهش کرد انگار چیزی توی چشماش دیده بود... همون ترسی که این چند وقت همش همراه ناریه
ولی حرفی نزد فقط گفت: باشه...خوبه آمممم... سوییچ رو میدی؟

ناری چند ثانیه ثانیه مکث کرد انگار مغزش داشت با خودش بحث میکرد که اگه سوییچ رو بده یعنی تهیونگ میره پارکینگ... اگه اونجا اون مرد هم باشه و بخواد تهیونگ رو اذیت کنه چی؟

𝐓𝐡𝐞 𝐃𝐞𝐯𝐢𝐥'𝐬 𝐋𝐚𝐰𝐲𝐞𝐫 || وکیل شیطانWhere stories live. Discover now