صدای تشویق جمع تا اتاق یونگی هم رسید، یونگی در حالی که نارنگی رو نوازش‌می کرد توی تراس اتاقش ایستاد و نفس عمیقی کشید. چرا هوای سئول انقدر بوی غم می‌داد؟ دلش می‌خواست برگرده به همون‌جایی که بوده، پاریس!

شاید این تصمیم بهتری بود. فقط به یک دلیل برگشته بود اینجا و حالا کسی به اسم نامجون تنها دلیلش رو ازش گرفته بود پس یونگی چرا باید می موند؟

جونگکوک از روی صندلی پشت پیانو بلند شد و به سمت آشپزخونه رفت. حس کرد نیاز داره آب بخوره. احساس می کرد نفسش رو تو کل مدتی که می نواخته حبس کرده. لیوان آبی برای خودش ریخت و بعد از خوردن آب به سمت جمع مهمون‌ها رفت.

تهیونگ امروز اخلاقش بهتر شده بود. سری قبلی واقعا باعث دلخوری و نگرانی جونگکوک شده بود و اون شب جونگکوک در نهایت تحمل نکرده بود و از جیمین پرسیده بود که تهیونگ‌سالم رسیده یا نه!

اما این بار انگار رفتار بهتری داشت.
-جونگکوکا
تهیونگ با صدای آرومی اسمش رو صدا زد.

جونگکوک مثل خودش با صدای آرومی گفت:
- بله هیونگ.
- سرویس بهداشتی کجاست؟

جونگکوک کمی فکرد کرد، سرویس بهداشتی سالن اصلی در حال تعمیر بود و همه از سرویس های اتاقشون استفاده می کردند. حتی دیروز یونگی به این مساله اشاره کرده بود که صبر کنند تا سرویس درست بشه و بعد مهمون دعوت کنند اما خانوم جئون با قطعیت گفته بود"هیچکس تو یک مهمونی سه چهار ساعته دستشویی نمیره"

جونگکوک خنده‌ش رو کنترل کرد و لبش رو به آرومی گاز گرفت و گفت:
- دنبالم بیا هیونگ.

جونگکوک خوشحال بود که به بهونه دستشویی رفتن می تونه تهیونگ رو به اتاقش ببره و چیزی که این مدت دوست داشت نشونش بده رو بهش نشون بده.

به سمت پله ها رفت و تهیونگ هم دنبالش حرکت کرد و این اصلا از نگاه تیز سوزی دور نموند. اما خب تهیونگ واقعا به دستشویی رفتن نیاز داشت و نمی‌تونست به ناراحتی سوزی توجه کنه.

در اتاقش رو باز کرد و رو به تهیونگ گفت:
- سرویس بهداشتیِ سالن اصلی خرابه و خب ما از سرویس های اتاق هامون استفاده می‌کنیم. میتونی راحت باشی هیونگ.

تهیونگ بی حرف وارد اتاق شد و گفت:
- اوه متاسفم‌ نمی‌دونستم اینطوره وگرنه نمی‌گفتم.

جونگکوک متعجب نگاهش کرد و گفت:
- می‌خواستی کلیه‌هات رو نابود کنی؟

اشاره ای به در سرویس کرد و بعد گفت:
-من تو تراسم.
و به سمت تراس اتاقش رفت.

تهیونگ هم به سمت سرویس بهداشتی رفت و بعد از انجام کارش نگاهی به خودش تو آینه انداخت. چرا داشت لبخند می زد؟ اونم بی اختیار!

از سرویس بیرون اومد و نگاهی به اتاق انداخت. اتاق جونگکوک انگار از خود فرانسه مستقیم به سئول آورده شده بود. بحث وسایلش نبود،  اما حال و هواش، حال و هوای سئول نبود و چیز متفاوتی بود.

SunflowerWhere stories live. Discover now